داستان کفاشی که کفش امام زمان (عج) را پینه نمی زد!

روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»

به گزارش گفتمان نیوز، وفای به عهد یک دستور قرآنی است که در علم حقوق و تجارت گاه به جای آن واژه‌های ایفای تعهد، پرداخت و اجرای تعهد به کار برده می‌شود. در لغت به معنای به جای آوردن تعهد و انجام دادن عهد و پیمان و در واقع به معنای اجرای قرارداد است. در تجارت این اصطلاح شامل پرداخت پول، انجام کار یا خودداری از انجام کار و انتقال یا تسلیم حق یا مال است.



برچسب ها : امام زمان، کفاشی

فاطمه (س) همچون کوثر بیکران الهی به عنوان اسوه و الگوی بی نظیر همیشه سرسبز و حیات‌بخش استمرار داشته و درس و عبرتی برای همه عصرها و نسل‌ها در طول تاریخ خواهد بود.

راجع به شخصیت والای حضرت فاطمه (س) بیش از پنجاه  آیه قرآن تأویل و تفسیر شده است. این نوشتارتحت عنوان جایگاه فاطمه در سوره دهر به رشته تحریر درآمد و نگارنده در پی آن است که بااستفاده از سوره مبارکه دهر،گذری بر شخصیت و عظمت و فضایل والای حضرت صدیقه کبری(س) داشته و عناویتی از قبیل موقعیت زمانی و مکانی سوره- شأن نزول- تفسیرآیات مربوطه- فاطمه برترین بانوی جهان-بانوی بهشتی - مقام قرب فاطمه نزد خدا و... مورد بحث قرار گرفته و سپس فاطمه زهرا (س) بعنوان برترین و جامع‌ترین الگو عالم بشریت در همه ابعاد زندگی ( سجاده بندگی، جلوه‌گاه وارستگی، عرصه وظایف خانوادگی، حیا، عفاف، حجاب، ایثار، انفاق، ساده زیستی و جبهه فرهنگی، سیاسی...) برای همه عصرها، نسل‌ها معرفی گردید.



جزء کدام گروه از نمازگزاران هستیم/ پرجمعیت‌ترین جای جهنم کجاست

خبرگزاری فارس: جزء کدام گروه از نمازگزاران هستیم/ پرجمعیت‌ترین جای جهنم کجاست

«ساهون» عده‌ای از مسلمانان هستند که نماز را قبول دارند؛ ولی سهل‌انگاری می‌کنند، اینها از نمازشان غافلند و اهتمامى به امر نماز ندارند و از فوت شدنش باکى ندارند، چه اینکه به کلى فوت شود و چه اینکه بعضى از اوقات فوت شود.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، خدا درباره‌اش فرموده است: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیرا»؛ ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم، در آیه دیگری چنین آمده است: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین»؛ ما تو را جز رحمت براى جهانیان نفرستادیم.

بر اساس آنچه که در قرآن کریم بیان شده است، هیچ گاه رفتار و سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) بدون اذن وحی نبوده، همان گونه که گفتار آن جناب این چنین بوده است و محاورات روزمره و عادی زندگی پیامبر(ص) هم از روی هوی و هوس نبوده است، در واقع محال بوده که بر دامن آن جناب در این وادی گرد گناه و خطا نشسته باشد.

بر همین اساس برخی با استناد به اطلاق آیه 3 و 4 سوره نجم «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏‌گوید آنچه مى‏‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست، معتقدند که تمام سخنان و رفتار و کردار پیامبر(ص) از وحی ناشی شده است. از این رو، هرگز احتمال کذب و خطا در آن نیست و باید مطیع آن باشیم و به آن عمل کنیم.



برچسب ها : نمازجهنم

چه کسی را «قتّات» می‌گویند/ عاقبت سخن‌چین در روز قیامت

شاید دلیل اینکه سخن‌چین در آخرت استراحت ندارد، این باشد که آنها با سخن‌چینی خود و به هم زدن رابطه بین مسلمانان برای مردم، عذاب زندگی دائمی درست کرده‌ و کاری کرده‌اند که آنها تا ابد با هم بد باشند. خداوند او را عذاب دائمی می‌کند.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، موعظه و نصیحت، کلید سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت است. موعظه، دل‌ها را صفا می‌بخشد و چشم و جان را به جهان پُر رمز و راز معنویت می‌گشاید. خداوند متعال در قرآن کریم یکی از مهمترین تکالیف حضرت رسول(ص) را ارشاد مردم از راه پند و اندرز و موعظه معرفی می‌کند.

به همین منظور، فرازهایی از درس اخلاق آیت‌الله سیدمحمد علوی گرگانی از مراجع تقلید را برای علاقه‌مندان بازنشر می‌کنیم:

«یَا أَبَا ذَرٍّ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ قُلْتُ وَ مَا الْقَتَّاتُ قَالَ النَّمَّامُ»؛

ای اباذر «قتّات» داخل بهشت نمی‌شود. آنگاه اباذر سؤال کرد: قتات چه کسی است؟ حضرت فرمودند: سخن چین.

کسی که بین دو مسلمان را با آوردن حرفی از یکی برای دیگری به هم می‌زند نمّام است و شخص نمّام و سخن‌چین وارد بهشت نمی‌شود.

«یَا أَبَا ذَرٍّ صَاحِبُ النَّمِیمَةِ لَا یَسْتَرِیحُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْآخِرَةِ؛ شخصی که مبتلا به نمّامی است در آخرت از عذاب خدا در امان نیست، دائما می‌سوزد و استراحت ندارد.

به نظر می‌رسد شاید دلیل اینکه سخن‌چین در آخرت استراحت ندارد این باشد که آنها با سخن‌چینی خود و به هم زدن رابطه بین مسلمانان برای مردم، عذاب زندگی دائمی درست کرده‌ و کاری کرده‌اند که آنها تا ابد با هم بد باشند. بنابراین خداوند نیز در عوض برای او عذاب دائمی در نظر گرفته است.

«یَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ کَانَ ذَا وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ ذُو لِسَانَیْنِ فِی النَّارِ»؛ ای اباذر کسی که در دنیا دو رو و دو زبان داشته باشد زبان او پیش انسان با زبان او در پشت سر انسان فرق دارد یعنی در جلوی انسان اظهار محبت می‌کند ولی در پشت سر خلاف آن را می‌گوید. خداوند متعال نیز او را در آتش جهنم با دو زبان قرار می‌دهد.

خداوند دوست دارد که در زندگی، ظاهر و باطنمان یکی باشد چنانچه این یک مساله را درحق یکدیگر رعایت کنیم از بروز بسیاری از مشکلات جلوگیری خواهد شد.

شخصی آمد به خدمت یکی از بزرگان و گفت: فلان آقا درمورد شما چنین گفته است. آقا تا این را شنید به او گفت: تو چند تا خیانت کردی؟ گفت: چطور؟ فرمود: اولا به او خیانت کردی به این که تو حرفی را نقل کردی که او اگر خودش نزد من بود نمی‌گفت و ثانیا به من هم خیانت کردی. گفت: به شما چرا؟ من که به شما محبت دارم. فرمود چه محبتی تو که آمدی این حرف را نقل کردی معلوم می‌شود قصد جسارت داشتی و حاضر بودی بیایی این حرف را بگویی. چرا آمدی و گفتی؟ پس معلوم می‌شود خودت هم خواستی که بیایی این حرف را بزنی منتها چون خودت خجالت کشیدی بگویی به نام او تمام کردی.

و یک خیانت هم به خودت کردی؛ زیرا امانتداری نکردی باید امین می‌بودی ولی خیانت کردی و گناه چهارم که از همه بدتر است اینکه به خدا خیانت کردی. مگر خداوند نفرموده که شما سرّ همدیگر را نگهدارید و خیانت نکنید؟ چرا حق خدا را زیر پا گذاشتید؟ و آخر اینکه تا چیزی را نقل نکرده بودی نقل نکردم و راحت بودم و غصه نداشتم ولی حالا آسایش را از من سلب کردی و مرا به فکر مبتلا کردی که در مقابل او چه کنم و چطور با او برخورد کنم و باید همیشه ناراحت باشم.



مرتب دعا می‌کردم که از ناحیه متوکل به علی بن محمد(ع) آسیبی نرسد، مأموران آن حضرت را در میان صفوف جمعیت می‌آوردند، ولی ایشان با تمام متانت بر مرکبش قرار گرفته بود و به جایی نگاه نمی‌کرد تا اینکه مقابل من رسید!

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، امام هادی(ع) کراماتی داشتند، برخی کرامات ایشان گاه بینی ستمگرانی چون متوکل را به خاک می‌مالید و گاه مظلومی را نجات می‌داد و گاه زمینه هدایت فرد یا افرادی را فراهم می‌‌کرد، حجت‌الاسلام جواد توحیدمنش پژوهشگر مرکز تخصصی نماز به نمونه‌ای از این موارد اشاره کرده است:

در روایت آمده که گروهی از مردم اصفهان در زمانی که در آن شهر از ولایت و امامت خبری نبود، نزد شخصی به نام «عبد الرحمن» که عاشق امامت و ولایت بود آمدند و از او پرسیدند: جریان شیعه‌ شدن شما چیست؟

در جواب آن‌ها گفت: من در جمع گروهی از مردم این شهر به کنار خانه متوکل رفته بودیم. هدف ما تظلم و درخواست کمک از خلیفه عباسی بود. جمع زیادی در آنجا ایستاده بودند، ناگاه فرمان متوکل صادر شد که «علی بن محمد» را دستگیر کنید.

معتقد گشتم و از شیعیان او شدم.



 

امام حسین,شهادت امام حسین

محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن

 ماه محرم ماه غم و اندوه دوستداران اهل بیت پیامبر و علی علیهم السلام است. ماهی که از محرم سال 61 هجری قمری تا هم اکنون خیل عاشقان به خاندان مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله را عزادار کرده است. مصیبتی که بزرگی آن قابل وصف نیست! و چه مصیبتی از این بالاتر که فرزند امام علی علیه السلام که جانشین و برادر و داماد و خلیفه پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بود یعنی امام حسین علیه السلام را کمتر از پنجاه سال از رحلت نبی خدا صلی الله علیه و آله به مسلخ ببرند؛ آن هم کسانی که خود را از امت رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانستند! به تعبیر امام الساجدین علیه السلام: أَمْسَتِ الْعَرَبُ تَفْتَخِرُ عَلَى الْعَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَتْ قُرَیْشٌ تَفْتَخِرُ عَلَى الْعَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَى آلُ مُحَمَّدٍ مَخْذُولِینَ مَقْهُورِینَ‏ مَقْبُورِینَ.(1)

این است که عزای برای امام حسین بن علی علیهما السلام تمامی ندارد. که رسول اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند(2): إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُۆْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا.(3)

کربلا تنها یک حادثه نیست بلکه یک واقعه است که انسانهای بسیاری در طول چهارده قرن در این مکتب تربیت شده اند. چه بسیار انسانهایی که با حضور در مجالس محرم جهت زندگی خود را عوض کرده اند.

کربلا و محرم نگرش انسان را به زندگی تغییر می دهد. محرم هدف برای زندگی کردن را عمیق تر می کند. محرم به زندگی معنایی بس عظیم می بخشد. محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن و درست مردن است. محرم بهترین شیوه زندگی را به انسان می آموزد و نیز بهترین مردن و بدرود گفتن دنیا را می آموزد.

محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی است؛ محرم اخلاق را با نمونه های عینی اش به ما می آموزد. محرم درس وفاست درس آزادی و آزادگی و درس عزت است.

با این اوصاف که قطره ای از دریای تربیتی محرم بود دیگر جای تعجب ندارد که محرم انسانها را در یک شب بلکه کمتر از آن متحول نماید. اینکه مشاهده می شود بسیاری از کسانی که گرفتار گناهان هستند که به آنها خوی گرفته اند و عادت آنها شده است، اما این عادت ناروای خود را به حرمت محرم کنار می گذارند. پس محرم عزم آفرین است. عزم بر ترک معصیت الهی. عزم بر کسب فضایل و در یک کلام عزم بر بندگی.


عزم بر بندگی
نقطه آغاز بندگی خدا، ترک هر آن چیزی است که خداوند از ارتکاب به آنها نهی کرده است. و نقطه آغاز ترک گناه، توبه است. نمونه بارز توبه در صحنه کربلا ملحق شدن حر بن یزید ریاحی به  سپاه امام حسین علیه السلام است.

در تاریخ آمده است که در روز عاشورا حرّ وقتی متوجه شد که عمر بن سعد قصد دارد تا با امام حسین علیه السلام بجنگد به خود آمده به سپاه امام پیوست.


وی در جواب مردى از قوم خود كه مهاجر بن أوس نام داشت گفت: به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم مخیّر مى‏بینم! و الله چیزى را بجاى بهشت بر نمى‏گزینم و لو اینكه قطعه‏قطعه گردیده و آتش زده شوم! سپس به اسبش لگدى زد و به حسین [علیه السّلام‏] ملحق شد و به [آن حضرت‏] گفت: اى پسر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم)! من همان مصاحبى هستم كه مانع از بازگشت‏تان شده‏ام و در راه، شما را همراهى كرده زیر نظر گرفته‏ام و [سرانجام‏] در این مكان شما را وادار به توقف كرده‏ام... اكنون در حالى كه به خاطر عمل خویش از درگاه پروردگار آمرزش مى‏طلبم و مى‏خواهم با جانم شما را یارى كنم تا پیش رویتان بمیرم، نزد شما آمده‏ام، آیا این را به عنوان توبه‏ام مى‏پذیرى؟! [امام علیه السّلام‏] فرمود: بله، خدا توبه‏ات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟ گفت: من حرّ بن یزید هستم! فرمود: همانگونه كه مادرت تو را نامیده تو آزاده‏اى، به امید خدا در دنیا و آخرت آزاده باشى [از اسب‏] پائین بیا.(4)

و اینچنین حر عزم بر بندگی خداوند نمود و از بندگی شیاطین انس و جن رهایی یافت.
 
عزت نفس
خداوند انسان را کرامت بخشید (5) به گونه ای که وی را گل سرسبد خلقت آفرینش قرار داد (6) و هر آنچه در عالم است را مسخر انسان نمود.(7)

چنین انسانی سزاوار نیست که خود را ذلیل دنیا و متاع ناچیز دنیا و برده دیگر انسانها نماید. حتی اگر جان او را بگیرند حاضر نیست عزتش خدشه دار شود. از این روست که وقتی امام حسین علیه السّلام در برابر بیعت ذلیلانه و کشته شدن عزیزانه قرار گرفت مرگ را بر چنین زندگی ای ترجیح داد.

این کلام صاحب محرم است که: فَإِنِّی لَا أَرَى‏ الْمَوْتَ‏ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما.(8)

این است درس عاشورا که هر درخواستی که به عزت انسان اندک ضربه ای وارد کند مردود است. این درسی است که باید همه ارادتمندان به ساحت حسینی آن را در رفتار و گفتار خود مد نظر داشته باشند به خصوص مسئولین ممالک اسلامی که در برابر دشمنان اسلام عزتمند عمل نموده باعث عزت مسلمین گردند. سیاست ما نیز باید حسینی باشد. و مواضع سیاسی مواضعی بر پایه عزت و قدرت ایمان و عظمت دین باشد.

امام حسین,شهادت امام حسین

ماه محرم ماه غم و اندوه دوستداران اهل بیت پیامبر و علی علیهم السلام است

 قیمت دادن به زندگی

ارزش زندگی به چیست؟ هدف از زندگی چیست؟ تلاش برای زنده ماندن چرا؟ آبادکردن دنیای خود و اطرافیان تا کجا؟ در پاسخ این پرسشها دو دیدگاه کلی می توان ارائه کرد: دیدگاهی مادی و دیدگاهی الهی. اگر انسان دنیا را به تنهایی و منقطع از آخرت در نظر بگیرد؛ آنگاه دیدگاه او به زندگی دنیا و هدف زندگی در دنیا و تلاش برای زنده ماندن در دنیا مادی خواهد بود که در صدد رفاه و آسایش ایجاد کردن برای دنیاست. یعنی دنیا را برای دنیا می خواهد و در پایان هیچ!

اما اگر انسان دنیا را با آخرت بنگرد؛ و سعادت اخروی را بر سعادت و خوشی زودگذر دنیایی مقدم بدارد، دیگر حاضر نیست به هر قیمتی در پی زندگی دنیایی باشد. اینکه عده ای اندک در کربلا نگاهشان به دنیا این بود بزرگترین درس تربیتی برای نسل جدید جامعه اسلامی ماست. آنهایی که در برابر امام حسین علیه السّلام ایستادند و حاضر شدند خون نوه پیامبر خود را بریزند بخاطر این بود که تنها دغدغه دنیایی و رفاه و آسایش خود و خانواده شان را داشتند.

بنابراین محرم به ما می آموزد که نباید در زندگی دیدی مادی گرایانه داشت؛ اینکه برای تشکیل خانواده مادی فکر کنیم، برای تولید نسل مادی فکر کنیم، برای برگزاری مراسم ازدواج مادی عمل کنیم و در نهایت هم ادعا کنیم که ما امت پیامبر اسلام هستیم این حرف با عمل ما سازگار نیست.

 ======================================
پی نوشت:
1) كوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الكوفی، 1جلد، مۆسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص149
2) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام قَالَ‏ نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهمالسلام وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَال....
3) نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مۆسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق. ج‏10 ؛ ص318
4) ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص 155-156
5) و لقد کرمنا بنی ءادم.(اسراء/70)
6) تبارک الله احسن الخالقین. (مۆمنون/14)
7) و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار. (ابراهیم/33)
8) ابن طاووس، على بن موسى - فهرى زنجانى، احمد، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، 1جلد، جهان - تهران، چاپ: اول، 1348ش.



از جمله شرایط نذر این است که صیغه نذر خوانده شود

 اگر کسی نذر کند که در روز تاسوعا و عاشورا در حسینیه یا مسجدی به عزاداران غذا بدهد، آیا می تواند پول آن را به مصرف دیگر برساند؟


 عمل به نذر و وفای به آن در هر صورت لازم است و مکلف باید طبق آن عمل کند؛ البته اگر به صورت صحیح و با تمام شرایط باشد، و از جمله شرایط این است که صیغه خوانده شود. البته لازم نیست به عربی باشد، بلکه اگر معنای صیغه عربی را برساند، کافی است. پس اگر بگوید: چنانچه حاجت من برآورده شود «برای خدا بر من (لازم) است که هزار تومان به فقیر بدهم یا در شب یا روز عاشورا در فلان حسینیه به عزاداران غذا بدهم » نذر او صحیح است.

چنانچه اصل نذر بدین صورت انجام شود، به هر کیفیتی که نذر کرده، باید به جا آورد ونمی تواند پول آن را بدهد . اگر در نذر شرط کرده باشد که سفره ابوالفضل را مثلا در منزل بگیرد یا در مسجد یا در حسینیه یا به عزاداران غذا بدهد ، باید به همین شکل عمل شود.

اگر در آن مکان نیازی به غذا نبود یا دیگران نیز غذا تهیه کرده بودند، می توان غذا یا نذر را در جای دیگری که مجلس عزای حضرت اباعبدالله(ع) برقرار است، به مصرف رساند .

اگر صیغه نذر طبق شرایط نباشد،‌ آن نذر اعتبار ندارد، ولی می تواند به دلخواه خود با توجه به عهد و نیتی که کرده،‌گوسفندی قربانی کند یا کار خیر دیگری انجام دهد یا غذایی به عزاداران بدهد .

نکته مهم:
باید در نذرها سعی کنیم که محدودة وسیع در نظر گرفته شود و با ذکر قید و شرط،‌خود را در محدودیت قرار ندهیم یا عملاً نذر را بی فایده یا با فایدة اندک نکنیم، یا مال را در معرض تلف و ضایع شدن قرار ندهیم، مثلاً به جای نذر کردن چیز خاص،‌در مکان و زمان خاص و ...،‌نذر کنیم که آن را در مجالس امام حسین(ع) خرج کنیم. با این نذر، ‌محدودة عمل به نذر وسیع می‌شود و در هر جا و زمانی که مناسب تر است،‌مصرف می‌شود و مشکلاتی که در سؤال فرض شده، پبش نمی‌آید.

از نظر ثواب نیز نه تنها تفاوت نخواهد کرد،‌بلکه چه بسا به جهت مصرف شده در جای بهتر و لازم‌تر، ثواب آن بیشتر باشد.

 

توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 541، مسئلة 2641. 



شیعه می‌گوید: سـپـاه امـویـان آبـشـخـور فـرات را بـر اهـل بـیـت بـسـتـنـد تـا آنـان بـر اثـر تـشـنـگـى بـمـیـرنـد یـا تـسـلیـم گـردنـد. حضرت ابوالفضل (ع) که لب‌هاى خشکیده و چهره‌هاى رنگ پریده فرزندان برادرش و دیگر کودکان را از شـدت تـشنگى دید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانى دلش آتش گرفت سـپـس بـه مـهـاجـمـان حـمله کرد، راهى براى خود گشود و براى کودکان آب آورد و آنان را سـیـراب کـرد.

 

در روز دهـم محرم نیز بانگ (العطش) کودکان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان، او را از جا کند. مشکى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف کند، لیکن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و کودکانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت.

 

-- پرسش

این سؤال‌ برای من مطرح است که چرا حضرت حسین آب کافی همراه نبرده بود؟ معمولاً انسان باید وقتی سفر بیابان در پیش دارد از چاه‌های وسط راه آب کافی برمی‌دارد، حضرت حسین که در محاصره دراز مدت قرار نگرفته بود که آب کاروان به یک‌باره تمام شود، چرا باید برای یک هفته آب ذخیره نمی‌داشت؟

 

-- پاسخ
جریان فاجعه کربلا و شهادت سرور جوانان بهشت، به دست یزید و یزیدیان، از جمله امور قطعی تاریخی است که جزئیات آن هم در منابع شیعه و هم اهل سنت نقل شده است. از این‌رو، منحصر کردن آن به شیعه، سخن صحیحی نیست. باید توجه داشت که بسیاری از راویان وقایع روز عاشورای 61ق، از اهل سنت بوده‌اند.

 

به عنوان نمونه، در رابطه با موضوع مطرح شده، به سخن تاریخ نگار معروف اهل سنت اشاره می‌کنیم. طبری در کتاب تاریخ خود چنین آورده است: «عبیدالله بن زیاد در نامه ای به عمر بن سعد نوشت : ای عمر بن سعد! بین حسین و اصحابش و آب حائل شو، نگذار حتی یک قطره آب بنوشند ... وقتی که این نامه رسید، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد نفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند تا مبادا قطره ای از آب بخورند. و شخصی به نام  عبد الله بن ابى حصین الأزدی به امام حسین می گوید: یا حسین، ... به خدا سوگند از این آب نمی خوری تا تشنگی از دنیا بروی که امام (ع) او را نفرین کرد."[1]


با توجه به این که کربلا در نزدیکی رود فرات نیست بلکه به طور مستقیم حدود پانزده کیلومتر با هم فاصله دارند، بله نهر کوچکی از فرات منشعب است که از نزدیکی های آن جا می گذرد و به آن نهر علقمه می گویند و چون این نهر از رود فرات جدا می شود گاهی مجازاً به آن فرات هم گفته می شود. بنابر برخی از نقل ها اصحاب امام تا شب عاشورا از آن نهر آب می گرفتند حتی برخی از آن آب غسل نمودند، اما در روز عاشورا محاصره تنگ تر و سخت گیری ها بیشتر شد بر این اساس بعد از شب عاشورا هیچ آبی نبود.[2]


یکی از مهم‌ترین مسائل، در جنگ‌ها، دسترسی داشتن دو طرف جنگ، به آب است. از این‌رو، در انتخاب محل استقرار و اردو زدن سپاه، به این مسئله توجه خاصی می‌شود. این موضوع را می‌توان در جنگ‌های بدر و صفین و... دید. به دلیل امکانات ابتدایی که در زمان صدر اسلام وجود داشته، ذخیره آب برای لشکریان به مقدار زیاد امکان پذیر نبود؛ لذا پس از مستقر شدن در مکانی خاص، در اولین فرصت برای تأمین آب مورد نیاز خود اقدام می‌کردند. سپاه امام حسین(ع) نیز به قدر امکان، ظرف‌های مخصوص آب خود را پُر کرده و آب مورد نیاز را ذخیره کرده بودند، ولی به دلیل نیاز زیاد به آب، ذخیره آب آنها، پس از مدت کمی به پایان می‌رسید و لازم بود که برای تهیه آب، خود را به نهر علقمه -تنها منبع ممکن برای تأمین آب شرب- رسانند.


این نکته نیز قابل ذکر است که؛ وقتی سپاه حر بن یزید ریاحی که مأموریت داشت تا از حرکت امام حسین(ع) جلوگیری کند، به نزدیک کاروان امام حسین(ع) رسید، امام حسین(ع) و یارانش، آنان را سیراب کردند و حتی به اسب‌هایشان نیز آب دادند.[3] اما چند روز بعد همین افراد راه دست‌رسی امام حسین(ع) را به آب مسدود کرده و ایشان را در محاصره قرار دادند و با لب تشنه به شهادت رساندند.

 

-------------------------------
پی نوشت
[1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ‏الطبری)، محمد أبو الفضل ابراهیم، ج ‏5، ص 412، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. برگرفته از: «حادثه کربلا و توجیه عقلی»، سؤال 7806.
[3]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 5، ص 401.



وقتی رسیدم خونه اولین کسی که این تغییر رو احساس کرد مادرم بود گفت چقدر چهره ات نورانی شده! بقیه فامیل هم بخاطر چادرم طرز احترام کردنشون تغییر کرد طوری شد كه همیشه تا میخواستن از یک دختر متین و با وقار حرف بزنن منو مثال میزدن.

من در یك خانواده نسبتا مذهبی به دنیا اومدم خواهرام همه از سن ده یازده سالگی چادر می پوشیدن ولی من تا سن16سالگی چادر نمی پوشیدم و هربار مادرم یا برادرم میگفتن چادربپوش میگفتم دست وپا گیره نمیتونم.یادمه چند بار تو دوره راهنمایی چادر پوشیدم چون جثه ظریفی داشتم دوستام مسخره ام کردن. اون چند بار رو جزء چادر سركردنم به شمار نمی یارم فقط بهانه ای شد كه مجابم می كرد برای چادر سر نكردن.
خودم از قبل روحیه مذهبی داشتم حتی با مانتو هم که بودم همیشه حد و حدود رو رعایت میکردم تا سال سوم دبیرستان ...قرار بود با کاروان راهیان نور برم به مناطق جنوب اونجا اولین بار بود چادرپوشیدم فقط بخاطری که بقولی همرنگ جماعت شم و یه احترامی به شهدا گذاشته باشم واضح بود كه قصد داشتم فقط در طول این سفر خاص چادر سرم كنم.

طلاییه که رفتیم باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و من ناوارد با چادر خیلی سختم شد نمی دونم چی شد تو دلم به شهدا گفتم : حالا که من چادر پوشیدم میخواید آبرومو ببرید شماکه میدونید من بلد نیستم درست چادر سرم كنم كاش رو حساب مهمون نوازی بگید این باد آروم بگیره.و دیدم باد داره آروم میشه میدونید من معتقدم شهدا خیلی مهمون نوازند خیلی هم دستشون بازه، اونقدر كه گاهی خودم رو لوس می كردم مثلا تو اون سفر رفتیم فکه آفتابش خیلی سوزان بود خیلی. گفتم شهدا این همه راه اومدیم واسه دیدن شما حالا این گرما؟ شاید باورتون نشه ولی یهو یه تکه ابر اومد جلو خورشیدو گرفت خودمم باورم نمیشد. می دونم فقط اونایی كه تجربه اش رو دارند درك می كنند.
 یه شیشه عطر خالی داشتم یه کم از خاک طلاییه توش ریختم نصفش رو هم گذاشتم واسه خاک شلمچه اما تو راه شلمچه ماشین خراب شد در نهایت قرار شد كه بریم خوابگاه و بعدش حرکت به سمت شهرمون داشته باشیم خیلی تو ماشین با شهدا حرف زدمو گریه کردم گفتم یعنی این همه راه ما اومدیم لایق نبودیم شلمچه ی شما رو ببینیم تو عالم خودم با شهدا حرف زدم و درددل میكردم که مسئول کاروان گفت قراره یه اتوبوس بیاد شما رو تا شلمچه ببره اون موقع انگار دنیا مال خودم بود.

نزدیكی های شلمچه، عکس یه شهیدی رو گذاشته بودند و کنارش این نوشته رو خوندم"خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت میدهم" رد خونش روی چهره ی معصومش و این یه جمله بعد از اون همه خوبی و مهمان نوازی شهدا باعث شد منقلب بشم و به شهدا قول بدم که اگه شما جون خودتون رو بخاطر حجاب ما از دست دادید منم چادر میپوشم تا خون شما پایمال نشه. بعدا فهمیدم اون شهیدی که کنارش این جمله نوشته بود شهید امیر حاج امینی بود وشاید عکس تاثیر گذار او با این جمله باعث شد كه من این هدیه سبز رو از آن سفر سرخ بگیرم و مصمم بمونم كه هیچ وقت از خودم جداش نکنم .

وقتی رسیدم خونه اولین کسی که این تغییر رو احساس کرد مادرم بود گفت چقدر چهره ات نورانی شده! بقیه فامیل هم بخاطر چادرم طرز احترام کردنشون تغییر کرد طوری شد كه همیشه تا میخواستن از یک دختر متین و با وقار حرف بزنن منو مثال میزدن و من خودم بعد از پوشیدن چادر آرامش رو در خودم و امنیت رو در اطرافم دیدم و اینکه واقعا درك كردم بر خلاف تصور قبلی ام دیدگاه مردم درمورد یک فرد چادری چجوریه میدیدم نگاه مردم هم همراه با تحسینه و همین امنیت و آرامشی که با چادر داشتم باعث شد که نتونم از خودم جداش کنم.مادرم همیشه میگه ازت راضیم بخاطر حجابت الان حجاب من سفت و سخت تر از حجاب خواهرای دیگمه . من این هدیه زیبا رو مدیون شهدام...

 



برچسب ها : حجابچادرشهدا

حجاب یک ارزش برای زن است که برخی افراد برای آن ارزش قائل نیستند و در مقابل، بی‌حجابی را ارزش در نظر می‌گیرند.

 حجت‌الاسلام رضا بابایی با اشاره به نادیده گرفته شدن حجاب در جامعه اسلامی اظهار کرد: در دنیای امروز عده‌ای منع الهی را ارزش و ارزش الهی را زشتی تلقی می‌کنند، و در حالی که حجاب یک ارزش برای زن است، برخی افراد برای آن ارزش قائل نیستند و در مقابل، بی‌حجابی را ارزش در نظر می‌گیرند.

 بابایی یادآور شد: حضرت زینب(س) را می‌توان مصداق همین ارزش‌های الهی دانست به‌ویژه در استقامت و حجاب که با آن هجمه دشمن در روز عاشورا ایستادگی کرد و اجاز ندادند پیام عاشورا از اذهان عمومی دور شود.



حواسمان باشد بعضی خانم ها هم نامحرمند 

 

اگر خانمی با پوشیدن لباسی (در مقابل زنان دیگر)، دل دیگران را پریشان و فکر آنان را مشغول کند، به لحاظ ظاهر، برنده است اما به لحاظ روح و روانش، بازنده است و امور گرانقیمتی را از دست داده است.
از بایدها و نباید های برخی اعمال انسان، به تلاطم انداختن عواطف و احساسات دیگران در جهت منفی است. به عبارت دیگر، اگر انسان دارای زندگی اجتماعی است و همیشه باید یک پای تصمیم گیری ‌هایش، دیگران باشند؛ باید دقت کند که آیا دیگران با این تصمیمِ من، به مشغله فکری و احساسی عاطفی دچار نمی‌شوند؟! اگر چنین بود، باید در تصمیم خودم تجدید نظر کنم.

نقل می ‌کنند آخوند ملا محمد کاشی، (از عرفای دو نسل پیش، و دارای چشم برزخی بوده است) در مدرسه صدر اصفهان زندگی می ‌کرد و از فرط پیری، به تنهایی توان انجام امور شخصی از قبیل استحمام را نداشت لذا هر بار، یکی از شاگردان وی، او را در امر استحمام یاری می ‌رساندند.


مرد روحانى گفت: من که از پدر شهید بودن شما خبر نداشتم؛ اسم شهیدتان را هم نمى دانستم. شهید شما به خوابم آمد و گفت اسم من عباس فخارنیاست…

به نقل از تسنیم،سهیل کریمی (مستندساز) در یکی از گروه‌های تلگرامی نوشت: باجناق بنده برادر دو شهیده. پدر و مادر ایشون (که پدر و مادر شهیدان عباس و على فخارنیا هستند) از اوتاد محله ی افسریه ی تهران‌ اند.این دو بزرگوار امسال در حج تشریف دارند. دیروز روحانى کاروان شان با پرس و جو، حاج منصور فخارنیا رو در صحراى عرفات بین حجاج پیدا مى کنه و مى پرسه پسر شما شهید شده؟
حاج منصور آقا جواب میده: بله! روحانى کاروان میگه: اسم شهیدتون عباسه؟ حاج منصور باز میگه: یکى از دو شهیدمون عباسه.

روحانى میگه: من که از پدر شهید بودن شما خبر نداشتم؛ اسم شهیدتون رو هم نمى دونستم. شهید شما به خوابم آمد و گفت اسم من عباس فخارنیاست. بروید پدر من رو توی کاروان پیدا کنید و بهش بگویید چون قلب اش مشکل داره، امشب به مشعر و فردا به منىٰ نرود!

پدر شهدا میگه: نمیشه که. روحانى کاروان هم در جواب میگه: حاج آقا! من نه شما رو مى شناختم و نه پسر شهیدتون رو. این چیزى بود که باید میومدم به شما بگم. شما هم مى تونید نایب بگیرید و خودتون از همین جا برگردید مکه به هتل تون.

حاج منصور فخارنیا هم طبق توصیه ى روحانى کاروان، براى خودش و همسرش نایب گرفته و از واقعه ى امروز در منىٰ جون سالم به در مى بره.

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ.



Shahid-Hoseyni-Insta

پایان ٣٠ سال فراق؛ شهید گمنامی که در خواب، هویتش را به دخترش نشان داد

روز پنجشنبه، روستای دررود نیشابور شاهد اتفاقی بود که بسیاری آن را معجزه دهه کرامت به فرزندان سادات خانواده‌ای چشم‌انتظار می‌دانند؛ خانواده‌ای که پس از ٣١سال هنوز چشم امید به بازگشت شهیدشان داشتند و پس از ٣١سال این فراق با حضور خانواده دررودی بر سر مزار شهیدشان به پایان رسید.

گروه فرهنگی گفتمان، انتظار، واژه غریبی است؛ اما هستند کسانی که سال‌ها با این واژه خو گرفته‌اند، مادران و همسرانی که با هر طلوع خورشید مقابل در خانه را به نیت بازگشتن فرزندشان آب‌وجارو می‌کنند. هنوز هستند مادرانی که با قاب عکس فرزندانشان  زندگی می‌کنند و کودکانی که امروز بزرگ شده‌اند و به یاد پدرانشان سنگ قبر شهیدان گمنام را هر روز شستشو می‌دهند و با حضور در کنار شهدای گمنام انتظار چندین‌ساله‌شان را تسکین می‌دهند. هنوز هستند مادرانی که با هربار شنیدن صدای زنگ سراسیمه می‌شوند، انتظار آن‌ها زیاد نیست، به یک پلاک و چند تکه استخوان هم بسنده می‌کنند، همین که بدانند فرزندشان، همسرشان، پدرشان در کنارشان آرام گرفته، برایشان کافی است. انتظار، واژه سخت و غریبی سخت است و تنها آن را می‌توان در چشمان مادران و همسران و فرزندان شهدای گمنام پیدا کرد.

 

به گزارش رجانیوز، روز پنجشنبه، روستای دررود نیشابور شاهد اتفاقی بود که بسیاری آن را معجزه دهه کرامت به فرزندان سادات خانواده‌ای چشم‌انتظار می‌دانند؛ خانواده‌ای که پس از ٣١سال هنوز چشم امید به بازگشت شهیدشان داشتند و پس از ٣١سال این فراق با حضور خانواده دررودی بر سر مزار شهیدشان به پایان رسید.

 

شهید سید‌علی اکبر حسینی

 

 



فضیلت و اعمال شب قدر

فضیلت و اعمال شب قدر

از پيامبر گرامي اسلام (ص) نيز نقل است: از خداوند به دور باد و نفرين بر كسي كه به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزيده نشود.

 

"انس بن مالك" از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمودند: ماه مبارك به شما رو آورده است و در اين ماه شبي است كه برتر از هزار ماه است و هر كس از فيض شب قدر محروم گردد، از تمام خيرات بي‌نصيب مانده است و محروم نمي‌ماند از بركات شب قدر، مگر كسي كه خويشتن را محروم كرده است.

 

از امام باقر (ع) نيز درباره به وجود آمدن شب قدر نقل است: كه اگر خداوند كارهاي مؤمنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمي‌رسند، اما از راه لطف كارهاي نيكوي آن‌ها را چند برابر مي‌فرمايد تا كاستي هايشان جبران شود.

بر اين اساس، راز سعادتمند شدن انسان‌ها در شب قدر، عمل اختياري صالحي است كه با عنايت خداوند، بركت يافته و چند برابر مي‌شود.

 

از حضرت رسول (ص) نيز پيرامون شب زنده داري شب قدر نقل است كه فرمودند: كسي كه شب قدر را شب زنده‌داري كند، تا شب قدر آينده، عذاب دوزخ از او دور گردد.

 

امام موسي بن جعفر (ع) نيز درباره شب قدر فرمودند: كسي كه در شب قدر غسل كرده و تا سپيده صبح شب زنده‌داري كند، گناهانش آمرزيده مي‌شود.

 

تمامي اين روايات بر اين مطلب دلالت دارند كه برخي مقدرات و پاداش‌ها، مانند دور شدن از عذاب دوزخ، نتيجه كار خود بندگان است و سرنوشت هر انساني در شب قدر به دست خودش رقم مي‌خورد.

در شب قدر به خواندن دعاهايي از جمله "جوش كبير"، "دعاي افتتاح" و "ابوحمزه ثمالي" سفارش شده زيرا انسان با يادآوري لطف، گذشت، كرم، رحمت و بخشش بي‌پايان خداي مهربان او را در كنار و دستگير خويش مي‌بيند و نور اميد در دلش مي درخشد.

 

اعمال شب های قدر
شب نوزدهم :اين شب با عظمت آغاز شبهاى قدر است،و شب قدر آن شبى است كه در طول سال،شبى به خوبى‏ و فضليت آن يافت نمی ‏شود،و عمل در اين شب (شب قدر)از عمل در طول هزار ماه بهتر است،و تقدير امور سال در اين شب صورت‏ می‏گيرد،و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است،در اين شب به اذن پروردگار به زمين فرود می ‏آيند،و به محضر امام زمان(عج) می ‏رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می‏دارند.

 

و اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است: يكى اعمالى كه در هر سه شب بايد انجام داد،و ديگر اعمالى كه مخصوص به هر يك از شبهاى قدر است

 

 اوّل:اعمالى است كه در هر سه شب بايد انجام داد،و آن چند عمل است:

اوّل:غسل كردند.علاّمه مجلسى فرموده‏ بهتر است غسل شب قدر در هنگام غروب آفتاب انجام گيرد،كه نماز شام را با غسل بخواند.

 

دوم:دو ركعت نماز كه‏ در هر ركعت پس از سوره«حمد»،هفت مرتبه«توحيد»خوانده،و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد،استغفر اللّه و اتوب اليه در روايت نبوى است:كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد،تا آخر خبر. سوم:قرآن مجيد را باز كند و در برابر خود گرفته و بگويد:


اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ.


خداى از تو درخواست مى‏كنم به حق كتاب نازل شده‏ات،و آنچه در آن است،و در آن است نام بزرگت‏ترت،و نامهاى نيكوترت‏ و آنچه بيم‏انگيز است و اميدبخش،اينكه مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهى.

 

فضیلت و اعمال شب قدر


سپس هر حاجت كه دارد بخواهد.


اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ
خدايا به حق اين قرآن،و به حق كسى‏كه آن را بر او فرستادى،و به حق‏ هر مؤمنى كه او را در قرآن ستودى،و به حق خود بر آنان،پس احدى شناساتر از تو به حق تو نيست
سپس ده مرتبه بگويد:

بِكَ يَا اللَّهُ(به ذاتت اى خدا)....،و ده مرتبه بِمُحَمَّدٍ (به حق محمّد)....،و ده مرتبه بِعَلِيٍّ  (به حق على)،و ده مرتبه بِفَاطِمَةَ (به حق فاطمه)....،و ده مرتبه بِالْحَسَنِ (به حق حسن)...،و ده مرتبهبِالْحُسَيْنِ (به حق حسين‏).....،و ده مرتبه  بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (به حق على بن الحسين)....،و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (به حق محمّد بن على).....،و ده مرتبه  بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (به حق جعفر بن محمّد )......،و ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ  (به حق موسى بن جعفر).....،و ده مرتبهبِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى (به حق على بن موسى).....،و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (به حق محمد بن على).....، ده مرتبه  بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (به حق على بن محمّد )....،و ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(به حق حسين بن على).....،و ده مرتبه  بِالْحُجَّةِ (به حق حجّت).


پس هر حاجتى كه دارى از خدا بخواه.

 

پنجم:حضرت سيد الشهّدا عليه السّلام‏ را زيارت كند.در روايت آمده:هنگامى كه شب قدر مى‏شود،منادى از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد كه خدا هركه را به زيارت مزار امام حسين عليه السّلام آمده آمرزيد.

 

ششم:اين شبها (شب های قدر) را احيا بدارد،روايت شده هركه شب‏ قدر را احيا بدارد،گناهانش آمرزيده مى‏شود،هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگينى كوهها و پيمانه درياها باشد.

 

هفتم:صد ركعت نماز بجا آورد،كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره«حمد»،ده‏ مرتبه«توحيد»بخواند.هشتم:اين دعا را بخواند،


اللَّهُمَّ إِنِّي أَمْسَيْتُ لَكَ عَبْدا دَاخِرا لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعا وَ لا ضَرّا وَ لا أَصْرِفُ عَنْهَ

 

سُوءا أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِي وَ أَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتِي وَ قِلَّةِ حِيلَتِي فَصَلِّ عَلَى

 

مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ

 

فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَيَّ مَا آتَيْتَنِي فَإِنِّي عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ

 

الْفَقِيرُ الْمَهِينُ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِي نَاسِيا لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي وَ لا [غَافِلا] لِإِحْسَانِكَ

 

فِيمَا أَعْطَيْتَنِي وَ لا آيِسا مِنْ إِجَابَتِكَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي فِي سَرَّاءَ [كُنْتُ‏] أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ

 

شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ


خدايا شام كردم درحالى‏كه براى تو تنها بنده كوچك و خوارى هستم،كه براى خويش سود و زيانى را به دست ندارم،و نمى‏توانم از خود پيش‏آمد بدى را بازگردانم،به اين امر بر خويش گواهى مى‏دهم،و در پيشگاهت به ناتوانى و كمى چاره‏ام اعتراف مى‏كنم،خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و آنچه را به من و همه مردان و زنان مؤمن،از آمرزش در اين شب وعده دادى وفا كن، و آنچه را به من عنايت فرموده‏اى كامل ساز،كه من بنده بيچاره،درمانده،ناتوان،تهيدست خوار توام.خدايا مرا فراموش كننده‏ ذكرت قرار مده،در آنچه سزاوار آنم فرمودى،و نه فراموش كننده احسانت،در آنچه عطايم نمودى،و نه نااميد از اجابتت،گرچه مدّت زمانى طولانى گردد،چه در خوشى يا ناخوشى،يا سختى،يا آسانى،يا عافيت،يا بلا،يا تنگدستى،يا در نعمت‏ همانا تو شنونده دعايى.


اين دعا را كفعمى از امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده كه در شب های قدر،در حال قيام و قعود و ركوع و سجود مى‏خواندند،و علاّمه مجلسى فرموده:بهترين اعمال در اين شبها،درخواست آمرزش و دعا است،براى‏ حوايج دنيا و آخرت خود،و پدر و مادر و خويشان،و برادران و خواهران مؤمن،چه آنان‏كه زنده‏اند،و چه آنان‏كه از دنيا رفته‏اند،و خواندن اذكار،و صلوات بر محمّد و آل محمّد عليهم السّلام به هر اندازه كه بتواند و در بعضى از روايات وارد شده:دعاى‏ جوشن كبير را در اين سه شب بخواند.فقير گويد:كه دعاى جوشن كبير را در بخشهاى پيش آورده‏ام.روايت شده كه خدمت‏ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله عرض شد:اگر شب قدر را يافتم،از خداى خود چه بخواهم؟فرمود:عافيت. دوّم:اعمال مخصوص هر يك از اين شبها است.
منبع:.askquran.ir،erfan.ir

 



 



برچسب ها : قدرشب قدررمضان

 

روز مادر,روز مادر 1393,روز زن 1393,تاریخ روز ماد

 

- تاریخ روز مادر (تاریخ روز زن)
21 فروردین ( بیستم جمادی الثانی ) مصادف است با ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و روز مادر ( روز زن ).

 

 ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

به یاد آر چشمانی را كه بر تو نگران بودند
به یاد آر دستانی را كه شب ها با نوازش های خود دردهای تو را تسكین می دادند
به یاد آر دلی را كه به خاطر تو زخم ها خورده است
آن هنگام زانو بر زمین بگذار و موهبت مادر را سپاس دار ...

 

بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان ، فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام ، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است ؛ بانویی كه گل سرسبد تمام بانوان عالم است ؛ تنها زنی كه پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب " اُم ابیها "  داده است ، یعنی زنی كه برای پدرش همچون مادر بود.


اگرچه دوران زندگی حضرت زهرا (س) كوتاه بود اما زندگانی پر بركت و درخشان وی ، آن بانوی بزرگوار را به الگویی بی نظیر برای تمام زنان عالم در طول تاریخ مبدل ساخته است؛ زنی كه كودكی اش را در خانه شخص اول اسلام – پیغمبر اكرم (ص) – و دوران بچه داری را در خانه دومین شخصیت ممتاز اسلام –علی (ع) – گذراند و دو امام معصوم - امام حسن (ع) و امام حسین (ع) - ،  و دو دختر فداكار و شجاع - زینب و ام كلثوم - را به جامعه تحویل داد.

 

زندگی و سیره ی حضرت زهرا( س) به قدری آموزنده و جذاب است كه هر زن آزاده ای در جهان او را چونان قدیسه ای تحسین می كند؛ زنی كه تولدش از دامن خدیجه كبری ، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در كانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تكبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب كوثر به او عطا كرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.
و چه زیبا تولد این بانوی گرانقدر به ابتكار بنیانگذار جمهوری اسلامی – امام خمینی (ره) – روز زن و روز مادر نام گرفت ؛ " اگر روزی باید روز زن باشد ، چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛زنی كه افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارك اسلام عزیز می درخشد." از بیانات امام خمینی (ره) در تاریخ 15/ 2/ 59



چه کسانی به عیادت حضرت زهرا(س) رفتند

«ام‌ّسلمه» اولین فردی که به عیادت حضرت زهرا(س) رفته بود، عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح کردید و حال شما چطور است؟ کلماتی که عیادت ام‌ّسلمه در جواب شنید، از رنج و دردی عظیم خبر می‌داد.

خبرگزاری فارس: چه کسانی به عیادت حضرت زهرا(س) رفتند 
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از کسانی که بی‌هیچ واهمه و ترسی، محققانه و بدون هیچ گونه تعصبی درصدد آشکار کردن حقایق اسلام و زندگانی پیامبر اکرم(ص) به عنوان الگوی مورد اعتماد تمام مسلمانان بود، علامه سیدمرتضی عسکری است.

وی با بررسی تحقیقی تاریخ، مسائل جدید در شمار کسانی قرار می‌گیرد که با این نوع نگاه به تاریخ، حرکتی مؤثر در عالم تشیع ایجاد کرد و دغدغه همیشگی علامه عسکری این بود که در کنار وحی بیانی(قرآن)، باید به وحی غیر بیانی(سنت و گفتار معصومین) هم پرداخته شود، لذا این کار را بدون هیچ تعصبی با بررسی کتب شیعه با تکیه بر کتاب و سنت و احادیث و نیز اهل سنت یا به قول خودش مکتب خلفا را هم به بوته تحلیل و نقد کشاند و این عدم تعصب باعث شد که کتب او حتی برای اهل تسنن، مرجع قابل اعتمادی به شمار رود.

همزمان با ایام شهادت بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرا(س) و ایام فاطمیه بخشی از سخنان علامه عسکری(ره) درباره کسانی که پیش از شهادت زهرای مرضیه به عیادت ایشان رفتند، در ادامه می‌‌آید:

عیادت ام‌ّسلمه

شاید اولین بار حضرت ام‌ّسلمه (رضوان‌الله علیها) به عیادت دختر پیامبر(ص) رفت، البته او از دیگران جدا بود و پیوندی جدا ناشدنی با خاندان نبوت داشت، گزارش تاریخی می‌گوید: آنگاه که دختر پیامبر(ص) به بستر افتاد، بانوی بزرگوار، ام‌ّسلمه، به عیادت و دیدار ایشان رفت. در این ملاقات ناگزیر سخنان زیادی ردّ و بدل شده است؛ اما تاریخ بیش از این گزارش نکرده است که ام‌ّسلمه به محضر دختر پیامبر(ص) عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح کردید و حال شما چطور است؟ کلماتی که عیادت ام‌ّسلمه در جواب شنید، از رنج و دردی عظیم خبر می‌داد.

دختر پیامبر(ص) فرمود: «در میان اندوه و سختی!‌ غم و اندوه فقدان پیامبر و بزرگی ستمی که بر وصیّ و جانشینش رفته است، به خدا قسم، حرمت وصیّ پیامبر(ص) را زیر پای گذاردند و مقام امامت و رهبریش را برخلاف قرآن و تفسیر آن، از دستش ربودند و دلیل کارشان کینه‌ای بود که از جنگ بدر و احد از او در دل پنهان داشتند».

اسناد بیش از این در مورد عیادت ام‌ّسلمه گزارش نکرده‌اند و البته این مقدار هم برای نشان دادن مشکل آن روز عالم اسلام کافی است و کاری که دختر پیامبر(ص) می‌خواست انجام بدهد، انجام شده بود.

 



پرسش» در قبر از چه زمانی شروع می‌شود

روز قیامت دادگاه و محاکمه اصلی انسان است، ولی عالم برزخ جایگاهی است که برای فرد پرونده‌ای تشکیل می‌دهند و او را آماده می‌کنند تا به محکمه اصلی برسد و در واقع پرسش‌های اساسی را در قبر سؤال می‌کنند.

خبرگزاری فارس: «پرسش» در قبر از چه زمانی شروع می‌شود 
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، عالم مردگان از جمله عوالمی است که همواره وقتی با آن مواجه می‌شویم سؤالات و ابهامات بسیاری برای ما به وجود می‌آید و هر فردی علاقه دارد بیشتر از این عالَم بداند، چرا که مرگ از جمله مباحثی است که هر فردی روزی با آن دست به گریبان خواهد شد، همچنین حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: «اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور»؛ هرگاه بهار را دیدید، بسیار یاد قیامت کنید.

آنچه در ادامه می‌‌آید سلسله مباحثی است که به طرح پرسش و پاسخ درباره مرگ و معاد می‌پردازد و برگرفته از کتاب «عالم برزخ؛ عالم حیات و زندگی» اثر حجت‌الاسلام اسدالله محمدی‌نیا از پژوهشگران حوزه علمیه قم است:

پرسش‌ها در قبر از چیست

از روایات استفاده می‌شود که در عالم قبر پرسش‌های اساسی و کلیدی را سؤال می‌کنند، اما سؤالات جزئی موکول به روز قیامت می‌شود و سؤالات اصلی مثل سؤال از پروردگار، دین، پیامبر، امامت و اهل بیت (ع) عمره چگونگی کسب مال،‌ نماز، روزه و حج در واقع روز قیامت دادگاه و محاکمه اصلی انسان است، ولی عالم برزخ جایگاهی است که برای فرد پرونده‌ای تشکیل می‌دهند و او را آماده می‌کنند تا به محکمه اصلی برسند، منتهی کسانی که مؤمن بوده‌اند هیچ نگرانی و اضطرابی ندارند، اما مجرمان و گناهکاران در اضطراب شدیدی به سر می‌برند.

امام زین‌العابدین علیه‌السلام در این خصوص با اشاره به آیه سی‌ام سوره مبارکه آل عمران مبنی بر «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»؛ روزی که هر کس آنچه را از کار خیر (در دنیا) انجام داده و آنچه را از کار بد به جا آورده حاضر شده می‌یابد، آرزو می‌کند که کاش میان او و عمل‌های بدش مدت زمان درازی بود (قیامت به تأخیر می‌افتاد) و خدا شما را از ( عذاب ) خود بر حذر می‌دارد، می‌فرمایند: ای مردم از خدا بترسید و بدانید بازگشت همه شما به سوی خداست.

سپس حضرت ادامه می‌دهند: بدان اولین چیزی که دو فرشته نکیر و منکر از شما سؤال می‌کند از پروردگارت که او را عبادت می‌کردی و از پیامبری که به سوی شما فرستاده شد و از دینی که به آن پایبند بودی و از قرآنی که آن را می‌خواندی و از امامی که ولایت ور رهبری آن را قبول کردی سپس از عمرت سؤال می‌کنند که در چه راهی به باد دادی و از اموالت که از کجا به دست آوردی و در چه راهی مصرف کردی؟

جانب احتیاط را نگه دار و درباره خود فکر کن و قبل از از سؤال و امتحان آماده پاسخ باش.

اگر با ایمان و متقی و آگاه به دین و پیرو صادقین و دوستان و اولیا الهی باشی خداوند پاسخ لازم را به تو تلقین می‌کنند و زبانت را به گفتن حق باز می‌کند و جواب خواهی داد در این هنگام از سوی خداوند بشارت بهشت و رضوان و خیرات فراوان به تو داده می‌شود و فرشتگان الهی با روح (ارامش) و ریحان از تو استقبال می‌کنند.

و اگر چنین نبودی زبانت به لکنت می‌افتد و دلیلت باطل می‌شود و از دادن پاسخ فرو می‌مانی و بشارت به آتش داده می‌شوی و فرشتگان عذاب به استقبالت می‌آیند.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: در قبر از 5 چیز سؤال می‌کنند: از نماز، زکات، حج، روزه و ولایت و محبت مرده نسبت به ما اهل بیت (ع) بعد ولایت از گوشه قبر به آن چهار تا می‌گوید: اگر از جانب شما نقص و کمبودی بود بر من لازم است که آن نقص را جبران و کامل کنم.

پرسش در قبر از چه زمانی شروع می‌شود

از روایات استفاده می‌شود که از همان اوایل ورود میت به برزخ و بعد از تلقین سؤال از او شروع می‌شود.

حضرت محمد(ص) فرمود:«انَّ الْعَبْدَ إِذَا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ وَتَوَلَّى عَنْهُ أَصْحَابُهُ وَإِنَّهُ لَیَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ فیَأْتِیهِ مَلَکَانِ»

همین که متوفی را در قبر قرار دادند و اقوام و دوستانش برگشتند، به طوری که هنوز میت صدای پاهایش هنگام برگشت را می‌شنود دو فرشته برای سؤال و جواب می‌آیند.

حضرت امیرالمؤمنین در این مورد می‌فرماید: «إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَیِّعُ وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ اءُقْعِدَ فِی حُفْرَتِهِ نَجِیّا لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ وَ عَثْرَةِ الِامْتِحَانِ»؛ همین که تشیع‌کنندگان برگشتند و گریه کنندگان رفتند، او را در گورش می‌نشانند (و از او سؤال می‌کنند) در حالی که از ترس و تحیر در برابر سؤال و لغزش در امتحان آهسته سخن می‌گوید.

با توجه به مطالب گذشته روشن است که نشاندن در قبر مراد آن قبر ظاهری نیست.

 



صلوات بر حضرت زهرا سلام الله علیها

یکى از صلوات‌ هاى مجرّب و مؤثّر در گرفتن حاجت، صلوات حضرت فاطمۀ زهرا علیها السّلام است.

مرحوم حضرت حجه الاسلام شیخ احمد رحمانی همدانی (ره) صاحب کتاب “فاطمه الزهراء سلام الله علیها بهجه قلب المصطفی صلی الله علیه و آله” می فرماید: از استادم و آن کس که از هر جهت به او اعتقاد دارم، مرحوم آیه اللّه ملاّ على معصومى (آخوند همدانى) شنیدم که مى ‌فرمود: به هنگام توسّل به حضرت زهرا علیها السّلام پانصد و سى مرتبه بگویید:

اللّهمّ صلِّ عَلَى فاطِمَهَ وَ أبِیها وَ بَعلِها وَ بَنیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بِه عِلمُک؛

خداوندا، بر فاطمه و پدرش و همسر و پسرانش به تعداد آنچه که دانشت بر آن احاطه دارد، درود فرست!

 و نیز از آن بزرگوار شنیدم که مى ‌گفت:

الهى بحقّ فاطمهَ و أبیها و بَعلِها و بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودِعِ فِیها؛

خداوندا، به حقّ فاطمه و پدرش و همسرش و پسرانش و به آن سرّ و رازى که در وى به امانت و ودیعه گذاشته شده است.

که اگر این دعا را خواندى إن شاء اللّه تعالى حاجتت برآورده مى ‌شود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 فاطمه الزهراء سلام الله علیها بهجه قلب المصطفی صلی الله علیه و آله، ص۲۵۲



پای درس اخلاق آیت‌الله جوادی آملی

۶ صورت نورانی که انسان را در قبر همراهی می‌کند

امام صادق(ع) می‌فرماید: وقتی بنده مؤمن از دنیا رفت، ۶ صورت نورانی به همراه او وارد برزخ و قبر می‌شوند، این ۶ صورت، او را از آسیب‌ها از ۶ جهت محافظت می‌کنند.

خبرگزاری فارس: ۶ صورت نورانی که انسان را در قبر همراهی می‌کند
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،‌ واژه «عبادت» در اصل به نظر بسیارى از واژه شناسان به معناى «خضوع» است و طبرى در تفسیر «جامع البیان» مى‌گوید: اصل عبودیت که به نظر او شامل عبادت نیز مى‌شود، نزد همه عرب به معناى ذلت و خاکسارى است.

ابوعلی سینا معتقد است: «العبادة هی غایة الخضوع و التذلّل؛ عبادت نهایت خصوع و فروتنی است» و شهید مطهری در تعریف عبادت آورده است: پرستش آن حالتی است که در آن، انسان یک توجهی می‌کند که از ناحیه باطن خودش به آن حقیقتی که او را آفریده‌است و خودش را در قبضه قدرت او می‌بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج می‌بیند. در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می‌کند. این امر اساساً قطع نظر از فایده و اثری که داشته باشد، خودش یکی از نیازهای روحی بشر است.

آگاهی عمیق و بصیرت و اندیشه در دین، رمز ارزشمندی کارها و عبادات است و بدون آن عمل، فاقد ارزش لازم است لذا یکی از مواردی که می‌تواند ما را در انجام عبادت، راغب کند پی‌بردن به حکمت عبادات است.

آیت‌الله جوادی آملی از جمله کسانی است که به طور مفصل درباره حکمت و فلسفه اعمال عبادی دین مبین اسلام سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانید به موضوع «ادب نمازگزار» می‌پردازد که برگرفته از بیانات این عالم فرزانه است. 



پای درس اخلاق آیت‌الله جوادی آملی

فلسفه سلام آخر نماز چیست/ سجده بسیار انسان را بهشتی می‌کند

آیت‌الله جوادی آملی مفسر قرآن کریم می‌گوید: کسی که در نماز حواسش پیش غیرخدا و متوجه زندگی است، چگونه به خود اجازه می‌دهد در پایان نماز بگوید: السلام علیکم و رحمة‌الله؟

خبرگزاری فارس: فلسفه سلام آخر نماز چیست/ سجده بسیار انسان را بهشتی می‌کندبه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،‌ واژه «عبادت» در اصل به نظر بسیارى از واژه شناسان به معناى «خضوع» است و طبرى در تفسیر «جامع البیان» مى‌نویسد: اصل عبودیت که به نظر او شامل عبادت نیز مى‌شود، نزد همه عرب به معناى ذلت و خاکسارى است. ابوعلی سینا معتقد است: «العبادة هی غایة الخضوع و التذلّل؛ عبادت نهایت خصوع و فروتنی است» و شهید مطهری در تعریف عبادت آورده است: پرستش آن حالتی است که در آن، انسان یک توجهی می‌کند که از ناحیه باطن خودش به آن حقیقتی که او را آفریده‌است و خودش را در قبضه قدرت او می‌بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج می‌بیند. در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می‌کند. این امر اساساً قطع نظر از فایده و اثری که داشته باشد، خودش یکی از نیازهای روحی بشر است. آگاهی عمیق و بصیرت و اندیشه در دین، رمز ارزشمندی کارها و عبادات است و بدون آن عمل، فاقد ارزش لازم است لذا یکی از مواردی که می‌تواند ما را در انجام عبادت، راغب کند پی‌بردن به حکمت عبادات است. آیت‌الله جوادی آملی از جمله کسانی است که به طور مفصل درباره حکمت و فلسفه اعمال عبادی دین مبین اسلام سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانید به موضوع «فلسفه سجود و سلام نماز» می‌پردازد که برگرفته از بیانات این عالم فرزانه است.  


«فشار قبر» زمین بیشتر است یا هوا

اگر کسی در هوا بمیرد یا او را دار بزنند و در هوا معلق آویزان باشد باز هم عذاب قبر دارد. جالب اینکه به فرموده امام صادق(ع) آن فشار شدیدتر از فشار قبر اصطلاحی و زمینی است.

خبرگزاری فارس: «فشار قبر» زمین بیشتر است یا هوا
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، عالم مردگان از جمله عوالمی است که همواره وقتی با آن مواجه می‌شویم سؤالات و ابهامات بسیاری برای ما به وجود می‌آید و هر فردی علاقه دارد بیشتر از این عالَم بداند چراکه مرگ از جمله مباحثی است که هر فردی روزی با آن دست به گریبان خواهد شد. آنچه در ادامه می‌‌آید بخش نخست از سلسله مباحثی است که به طرح پرسش و پاسخ درباره مرگ و معاد می‌پردازد و از کتاب «عالم برزخ؛ عالم حیات و زندگی» نوشته حجت‌الاسلام اسدالله محمدی‌نیا از پژوهشگران حوزه علمیه قم عنوان می‌شود:

 

از مجموع روایات چنانچه در آیات هم بیان شده، استفاده می‌شود که عالم برزخ و قبر مؤمنان سرشار از نشاط و آرامش و لذت و نشست و برخاست با خوبان است، اما برای گناهکاران و ظالمان جایگاهی است که به خاطر شدت عذاب و نزاع و درگیری هر روز آرزوی مرگ می‌کنند.

- تفاوت مردم در برزخ

از عموم آیات و آیه 100 سوره مؤمنون و 27 سوره ابراهیم و این روایات استفاده می‌شود که برزخ جنبه عمومی دارد، لکن سؤال و جواب شدت و ضعف دارد. از برزخی که خداوند آنان را از عقل و علم بالاتر بهره‌مند نموده سؤال و جواب شدیدتری هست. اما آنان که از عقل و علم کمتری برخوردارند و حجت‌الهی به آنها نرسید و مستضعف فکری‌اند، خداوند آنان را کمتر مورد سؤال و جواب قرا خواهد داد و خیلی بر آنها سخت گرفته نمی‌شود. بر همین اساس، قرآن کریم می‌فرماید:

«وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ»

و ما هیچ نفسی را جز به مقدار توانش تکلیف نمی‌کنیم و نزد ما کتابی است که به حق سخن می‌گوید و آنها مورد ستم و نقص پاداش قرار نمی‌گیرند.

براساس آنچه بیان شد، برخی مفسران می‌فرمایند:

«افرادی که با مردن و قطع ارتباط مادی با دنیا وارد آن نشئه (عالم برزخ) می‌شوند، همانند افرادی که از زِهدان مادر به عالم طبیعت (دنیا) وارد می‌شوند، یکسان نیستند. برخی از این افراد فقط از خود و حیطه شخصی خود باخبرند و برخی در خواب‌اند و برخی در بیداری و بعضی از آنان از حقایق این عالم آگاه می‌شوند. در حالی که عده‌ای در همان محدوده تنگ‌ هستی خویش محبوس‌اند. بنابراین صرف آگاه نبودن برخی از ضعاف یا اوساط از وضع عمومی برزخ و از احوال دیگران، دلیل عدم وجود چنان عالیم به نام برزخ منفصل نیست.



مادر شهیدی که ۱۴سال از خانه بیرون نیامد

مادر شهید «رضا مشعوف» ۱۴ سال از خانه بیرون نرفت، این مادر تمام این ۱۴ سال را منتظر فرزند شهیدش نشست تا روزی پسرش زنگ خانه را بزند؛ ۱۴ سالی که با آمدن خبر شهادت رضا به پایان رسید.

خبرگزاری فارس: مادر شهیدی که  ۱۴سال از خانه بیرون نیامد 

مجله مهر نوشت: داغ شهادت فرزند هنوز برای مادر شهید «رضا مشعوف» تازه است. فرزندی که 17 سال به خانه نیامد و 14 سال مادر برای بازگشت دردانه اش چشم به در دوخت تا مبادا فرزندش بیاید و او خانه نباشد. «معصومه راستگو» مادری است که 14 سال امید داشت زنگ در به صدا در بیاید و فرزندش را در چارچوب در ببیند و به امید دیدن چنین لحظه‌ای، 14 سال خودش را خانه نشین کرد.

* صفای همسایگی جنوب شهر بیشتر است

همه محله او را به نام فرزند شهیدش می‌شناسند. اهالی همیشه پای ثابت مجالس روضه و مولودی خوانی‌های او هستند. گوش تا گوش خانه این موقع‌ها پر است از حضور زن‌های همسایه‌ای که پا به خانه مادر شهیدی گذاشته‌اند که 14 سال حیاط را برای آمدن فرزندش آب و جارو کرد. اما پسرش نیامد. «شوهرم باغبان شهرداری بود. خدا 10 بچه قد و نیم قد روزی ما کرده بود. رضا فرزند ارشد ما بود. ندیدم برای خواهر و برادرهای کوچک‌ترش بزرگ‌تری کند. همیشه رفیق بود با آنها. مدتی ساکن شمیران بودیم. دلمان تاب نیاورد. آمدیم جنوب‌شهر. صفای همسایگی اینجا بیشتر است. نمی‌گویم مردم شمال‌شهر سردند، نه! رفت و آمدشان کم است. توی یک ساختمان همسایه‌ها همدیگر را نمی‌شناختند. اینجا اما این‌طور نیست. رضا که شهید شد همه اهل کوچه سیاه پوشیدند. 14 سال پا به پای من منتظر برگشت رضا بودند. پیکرش را هم که آوردند دوباره مشکی‌پوش شدند. در خانه‌شان را به‌روی مهمان‌های رضا باز گذاشتند. خدا رحمت کند رحیمه خانمی بود که تمام پخت و پزها را انجام داد. من از همسایه‌هایم فقط خوبی دیدم.»



یک روز برفی در روستای ملوند.شهرستان طبس.15 اسفند 1393

 



جرعه‌ای از حدیث کسا

با یاری جستن از کلام اهل‌بیت علیهم‌السلام و علمای ربانی که از منبع زلال سرچشمه علم آنان جان خود را صفا داده‌اند و به تماشای این حقیقت ناب نشسته‌اند. به ناچار دل به سخنان این بزرگواران بسته، با قلمی لرزان، به حکم «آب دریا را اگر نتوان کشید/هم بهقدرتشنگی باید چشید»، به وصف فضائل این خورشید عالم‌تاب دست می‌یازیم.

 

گروه فرهنگی گفتمان نیوز، چگونه می‌توان از عظمت بانویی سخن گفت که «إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَهُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ همانا او فاطمه نام گرفت، چراکه خلایق از معرفتش بازماندند».[۱] مگر می‌شود بشر خاکی و آلوده از رثای نور حقیقتی سخن بگوید که از اشراق نور الهی است.[۲] این ممکن نیست، مگر با یاری جستن از کلام اهل‌بیت علیهم‌السلام و علمای ربانی که از منبع زلال سرچشمه علم آنان جان خود را صفا داده‌اند و به تماشای این حقیقت ناب نشسته‌اند. به ناچار دل به سخنان این بزرگواران بسته، با قلمی لرزان، به حکم «آب دریا را اگر نتوان کشید/هم بهقدرتشنگی باید چشید»، به وصف فضائل این خورشید عالم‌تاب دست می‌یازیم.

***

حدیث شریف کسا یکی از منابعی است که ما را در شناخت مقام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها یاری می‌دهد. این حدیث از وجود مقدس این بزرگ بانوی اسلام و یگانه زنان بشر نقل شده است.[۳] آیت‌الله بهجت رحمه‌الله می‌فرمودند: «عجائب و غرایبی در حدیث کساست. خدا می‌داند کسی بشمارد که چقدر معجره در آن است خیلی کار بزرگی کرده است». ازاین‌رو بر ماست تا به دیده دقت به این حدیث بنگریم و با یاری گرفتن از راهنمایی‌های این عارف حقیقت‌بین، در حد وسع ناچیز خود، ارادت خود را با معرفتی بیشتر به آن بانوی بی‌همتا ابراز نماییم.

در آغاز آنچه نظر خواننده این حدیث را به خود جلب می‌کند این است که راوی آن، که خبر از اخبار غیبی آسمان‌ها می‌دهد وجود مقدس فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است. سرچشمه علم او،‌ علم لایزال خداوند تبارک و تعالی است. در روایتی از سلمان فارسی آمده است: «عماربن‌یاسر به من گفت: آیا می‌خواهى چیز عجیبى را برایت نقل کنم؟ گفتم: نقل کن اى عمار! گفت: آرى، من شاهد بودم که روزى على‌بن‌ابى‌طالب بر فاطمه داخل شد، هنگامى که‏ چشمان فاطمه بر او افتاد، گفت: نزدیک بیا تا به تو بگویم که در جهان هستى چه بوده، چه هست، و تا روز قیامت چه خواهد شد. عمار گفت: در این حال دیدم که على بازگشت، پس من هم به دنبال او بازگشتم تا اینکه به حضور پیامبر رسید، پس پیامبر به او گفت: اى ابوالحسن! نزدیکتر بیا، پس على نزدیکتر رفت و در کنار او نشست و پیامبر به وى فرمود: حال تو می‌گویى یا من بگویم؟ على فرمود: شما بگویید بهتر است. پس رسول خدا فرمود: مثل اینکه فاطمه به تو چنین و چنان گفته است و تو نزد من آمده‏‌اى تا درباره آن جویا شوى. على پرسید: آیا نور فاطمه از نور ماست؟ پیامبر فرمود: آیا تردید دارى؟ البته که چنین است و على سجده شکر نمود».[۴]

در حدیث کسا نیز حضرت خود از تمامی اخبار و گفت‌و‌گوهایی که میان جبرئیل و خداوند متعال و نیز از گفت‌وگوهایی که بین حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله با او روی داده، سخن می‌گوید و این‌طور نیست که آنها را از زبان پیامبر گرامی اسلام نقل ‌کند؛ آیت‌الله بهجت رحمه‌الله می‌فرماید: «کسی حدیث کسا را از روی دقت ببیند [متوجه می‌شود که] خود حضرت [زهرا سلام‌الله‌علیها] خبر می‌دهد که جبرئیل آمد پهلوی ما. نمی‌گوید پدر من گفت که جبرئیل آمد. خودش به الهام الهی فهمیده بود چنین سؤال کرد، چنین تقاضا کرد از خدا؛ هیچ نمی‌گوید که پدر من گفت که جبرئیل تقاضا کرد از خدا، خدا اجازه داد که پایین بیاید».

***

یکی از رمزهای بزرگ این حدیث، محوریت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آن است که جایگاه والای این بانوی اطهر را نزد خداوند متعال آشکار می‌سازد؛ آنجاکه جبرئیل به خداوند متعال عرضه می‌دارد که این پنج تن چه کسانی هستند، خداوند متعال می‌فرماید: «هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها؛ آنان: فاطمه، پدر، شوهر و فرزندانش هستند». همچنین این عبارت نشان‌دهنده جایگاه والا و شناخته شده حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آسمان‌ها و در میان فرشتگان الهى است.[۵]



اگر اسم دخترت را فاطمه گذاشتی به او سیلی نزن

به فاطمه سیلی نزن

 

سَکونی (اسم راوی) می گوید: به محضر امام صادق علیه (علیه السّلام) آمدم در حالی که ناراحت و غمگین بودم. امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: چرا ناراحت و افسرده ای؟ به حضرت عرض کردم: خداوند به من فرزند دختری داده [و از بابت این ناراحتم که چرا به من فرزند پسر عنایت نکرده است!] حضرت فرمود: سنگینی این دختر بر روی زمین است و رزق او بر عهده ی خداوند است، عُمرش نیز از عمر تو جداست و چیزی از عمر تو کم نمی کند و روزیی که می خورد غیر از روزی توست!

سکونی گوید: بخدا قسم با این کلام امام صادق غم و اندوه از من برطرف شد سپس امام فرمود: اسم دخترت را چه گذاشته ای؟ گفتم: فاطمه! در این هنگام حضرت مصائب مادر مظلومه اش فاطمه (سلام الله علیها) را به یاد آورد و سه مرتبه آهی کشید. آنگاه حضرت [از شدت ناراحتی] دست مبارک خود را بر پیشانی گذاشت. سپس فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی هرگز دشنماش مده و نفرینش نکن و او را نزن!

متن روایت: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ السَّکُونِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَکْرُوبٌ فَقَالَ لِی یَا سَکُونِیُّ مَا غَمُّکَ فَقُلْتُ وُلِدَتْ لِی ابْنَهٌ فَقَالَ یَا سَکُونِیُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا تَعِیشُ فِی غَیْرِ أَجَلِکَ[۱] وَ تَأْکُلُ مِنْ غَیْرِ رِزْقِکَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّی[۲] فَقَالَ مَا سَمَّیْتَهَا قُلْتُ فَاطِمَهَ قَالَ آهِ آهِ آهِ[۳] ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ قَالَ: قَالَ لِی أَمَا إِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَهَ- فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا.[۴]

 



در محضر بهجت

مگر مى‏ شود ما خدا را بخواهیم و او ما را رها کند؟!

اگر مزاج انسان علیل و مریض باشد، با پند و اندرز علاج او امکان‏ پذیر نخواهد بود، و گل گاو زبان و گل بنفشه او را علاج نخواهد کرد. مگر مى‏ شود ما خدا را بخواهیم و او ما را رها کند و به خود راهنمایى نکند؟!

گروه فرهنگی گفتمان نیوز، به طالب معرفت بشارت داده‏ اند که رسیده‏ اى، داخل شو:أَبْشِرْ الطّالِبَ بِالْوُصُولِ وَ قُلْ لِلَّذى یَطْرُقُ الاْءَبْوابَ أَنْ یَلِجا.

به طالب [معرفت] مژده وصال را بده، و به کسى که در مى‏ زند، بگو که وارد شود.

خدا کند وقت رفتن با یقین و بینایى از دنیا برویم!

518105b09c408

اگر طالب باشیم و در طلب، خلوص و جدیّت داشته باشیم، در و دیوار به اذن اللّه‏، هادى ما خواهند بود؛ و اگر طالب و تشنه نباشیم، در کنار آن چشمه‏ ى رحمت، محروم خواهیم بود، چنان که سخنان رسول خدا ـ صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏وآله‏ وسلّم ـ در قلب ابوجهل و ابولهب اثر نکرد!

اگر مزاج انسان علیل و مریض باشد، با پند و اندرز علاج او امکان‏ پذیر نخواهد بود، و گل گاو زبان و گل بنفشه او را علاج نخواهد کرد. مگر مى‏ شود ما خدا را بخواهیم و او ما را رها کند و به خود راهنمایى نکند؟!

 

 



نتیجه تصویری برای شهادت حضرت فاطمه



شهادت حضرت فاطمه (س)

شهادت حضرت فاطمه, شهادت حضرت زهرا

 

لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام

در اوراق تاریخ

در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن می‌پردازیم.

سلیم بن قیس می‌گوید:

از ابن‌عباس شنیدم كه می‌گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی‌علیه السلام را طلبید و فرمود:

"وصیت می‌كنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.

پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم."

پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:

تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.

چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:

ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمی‌كنید، والله كه می‌روم او را از قبر در آورم و بر او نماز می‌كنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمی‌رسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را می‌كند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: می‌خواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.

گفت: مرا بر هر کاری می‌خواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی می‌كرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا می‌ترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنه‌ای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.

علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.

همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:

ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت می‌كنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو، فرمود:

وصیت‌های من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كرده‌اند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.

پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند...(علل الشرایع؛185) علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)

 



اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

اس ام اس ولادت حضرت زینب و روز پرستار

 

مثل غزل مثل سپیده مثل آبی
آیینه ای صبحی تو جان آفتابی
پاکی صبوری مهربانی باصفایی
تو یک پرستاری تو یک مفهوم نابی
روز پرستار بر سپید پوشان دل پاک مبارک . . .
(کاظم مسکنی)

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

ای لباس سپید فرشتگان بر تن
قلب برکف به عشق بیماران
روز تو روز یاس سپید
روز عشق و ایثار، روز امید و نوید . . .
روز پرستار بر شما مبارک

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

در خجسته روز میلاد بانوی کربلا

پرستار دل های زخم دیده خرابه های شام و در فرخنده روز گرامی داشت
مقام پرستار، یاد همه پرستاران صحنه جهاد و نبرد را گرامی داریم . . .

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

ما به سلامت نزدیک تر می شوی

شبی که او به پایان بی خوابی نزدیک شود.
روز پرستار مبارک

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف

حضرت زینب علیها السلام مبارک باد

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

کسی که وقت سحر سخت کوش و بیدار است

فرشته ایست که نام خوشش پرستار است
سلامتی وجودش بخواهم از یزدان
یقین که حافظ او، ذات پاک دادار است
روز پرستار مبارک باد

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار 

روز میلاد دُرّ درخشان مهر و عاطفه
پرستار زخم های به خون نشسته صحنه کربلا و روز پرستار مبارک باد . . .

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

ولادت بابرکت تجسم عینی زهد و علم و عفاف و شهامت
بر رهروان راه زینب علیها السلام مبارک باد

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

روز میلاد بانوی بزرگ اسلام، پرستار تمام نیکی ها

پرستار ارزش های مقدس عاشورا، زینب کبری علیها السلام
بر همه پرستاران و پیروانش مبارک باد . . .

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

اگر خورشید ایمان، گرمابخش دل پرستار باشد

اگر عاطفه پرستار از سرچشمه عاطفه زینبی جاری شود
اگر جویبار رحمت و ایثار پرستار به چشمه تقوای الهی متصل باشد
پرستاری، بالی خواهد بود برای پرواز در آسمان رضایت خدا . . .

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

پرستاری، روح زلال محبت است در کالبد دل سوزان پاک دل

روز پرستار مبارک باد

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

میلاد عقیله بنی هاشم، سمبل کمال عقل و بردباری

حضرت زینب علیها السلام مبارک باد . . .

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

ولادت قهرمان فصاحت و بلاغت و مظهر مهربانی و عطوفت
عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام مبارک باد.

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

ما ریزه خوار سفره احسان زینبیم
مدیون لطف و فضل فراوان زینبیم
روز میلاد پرستار کربلا، بر تمامی پرستاران عزیز مبارک باد.

 

اس ام اس ولادت حضرت زینب, اس ام اس روز پرستار

 



پیامک ولادت حضرت زینب, پیامک تبریک روز پرستار, ولادت حضرت زینب



مرا در وادی السلام دفن کنید+عکس

شهید ذوالفقاری وصیت کرده بود که پیکرش را در قبرستان وادی السلام نجف به خاک بسپارند و با رضایت والدین این شهید عزیز مزار یاد بودی در تهران به نام او بنا خواهد شد.

خبرگزاری فارس: مرا در وادی السلام دفن کنید+عکس

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، کامیون حامل حدود 5 تن مواد منفجره متعلق به داعش که قصد عبور از یکی از محورها را داشت با مقابله نیروهای جان بر کف اسلام مواجه شد که با انفجار آن محمد هادی ذوالفقاری به شهادت رسید.
طلبه‌ ی بسیجی محمد هادی ذوالفقاری که مدتی پیش به صفوف مدافعان حربم آل الله صلوات الله علیهم در عراق پیوسته بود روز یک شنبه 26 بهمن ماه، در منطقه «مکیشفیه» واقع در محور سامراء با آتش مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی بال در بال ملائک گشود.
شهید ذوالفقاری 2 سال پیش برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه نجف رفته بود و بعد از فتوای آیت الله العظمی سیستانی مبنی بر دفاع از اسلام ، به همراه گروه های مردمی عراق، عازم نبرد با تکفیری ها شد.
شهید وصیت کرده بود که پیکرش را در قبرستان وادی السلام نجف به خاک بسپارند و با رضایت والدین این شهید عزیز مزار یادبودی در تهران به نام او بنا خواهد شد.
شهید محمد هادی ذوالفقاری از نمازگزاران مسجد موسی بن جعفر (ع) در خیابان آیت الله سعیدی (غیاثی) تهران بود و مراسم یادبود او نیز 5 شنبه بعد از نماز مغرب و عشا در همین مسجد برگزار خواهد شد.



وسط نماز بود که خمپاره ای به نزدیکی سنگرمان اصابت کرد و گرد و غبار همه جا را پوشاند . با عجله از سنگر بیرون زدیم . دیدیم مجید همچنان سرگرم نماز است

40-6copy

 

سه نفری در سنگر نشسته بودیم که مجید رهبر بلند شد و گفت : « می خوام برم بیرون نماز بخونم » گفتیم : « مجید این چه کاریه ؟ بیرون هر لحظه خمپاره می یاد . خطرناکه . خب همین جا بخون » گفت : « نه ، این جا حال نمی ده » بلند شد که برود ، گفتم : « ناقلا ، حداقل این کلاه آهنی را بگیر و روی سرت بذار » . قبول نکرد و گفت : « مگه با کلاه آهنی می شه نماز خوند ؟ » دیدیم ، نه مثل اینکه به هیچ صراطی مستقیم نیست . دوتایی بلند شدیم و کلاه آهنی را چپاندیم روی سرش و گفتیم : « حالا هرجا دلت می خواد برو نماز بخون »

وسط نماز بود که خمپاره ای به نزدیکی سنگرمان اصابت کرد و گرد و غبار همه جا را پوشاند . با عجله از سنگر بیرون زدیم . دیدیم مجید همچنان سرگرم نماز است . خوشحال شدیم که برایش اتفاقی نیفتاده است. نمازش را تمام کرد و وارد سنگر شد . چشمم به کلاه آهنی افتاد . گفتم : « مجید ببین سرت چی شده ! عجب ترکشیه ! » مجید خنده ای کرد و گفت : « شوخی موقوف . سرم خیلی هم سالمه » گفتم : « پسر شوخی نمی کنم ، خودت نگاه کن ! » کلاه را که برداشت . هاج و واج نگاه می کرد . یک ترکش بزرگ به کلاهش اصابت کرده و به لایه چربی داخل رسیده بود ولی به سرش آسیبی نرسید. وقتی تعجب ما بیشتر شد که مجید گفت : « باور کنید ، اصلاً متوجه نشدم » حتماً غرق عبادت بود.

مجید آن روز به لطف خدا زنده ماند تا اتفاقی شهید نشود و شهادت در فصل دیگری برای او رقم خورد

برادر جانباز امیر گنجی



درس اخلاق آیت‌الله قرهی

نخستین قدم برای قرار گرفتن در فهرست سربازان امام زمان(عج) چیست

 

امام باقر(ع) فرمودند: دم غروب اگر بچه‌های‌تان بازی می‌کنند، آن‌ها را هم آرام کنید، طوری که دست از بازی بکشند، اگر قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب را مراقبه کنید، روز شیطان بر شما مسلّط نمی‌شود.

آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضع «مراقبه» پرداخت که مشروح آن در  ادامه می‌آید:

*اوج درخواست انبیاو اولیا از ما

عندالاولیاء، انسان موقعی انسان می‌شود که شناخت حقیقی به نفس خودش داشته باشد. اولیاء خدا و عرفای عظیم‌الشّأن، موارد لازم برای رسیدن به مقام حقیقت انسانی را، شناخت نفس و شناخت مراحل چهارگانه حالات نفس می‌دانند. عرفای عظیم‌الشّأن نکاتی را تبیین فرمودند که در جلسات گذشته بیان کردیم، از جمله اینکه می‌فرمایند: اوّل باید خودسازی باشد. اگر نفس را شناختی، خود را می‌سازی. در این مراحل، بالاترین و اوّلین مطالب، دوری از رذائل این است که آن را علماء اخلاق به عنوان مرحله تخلیه بیان می‌کنند.

اشاره شد اگر هزار فضیلت در انسان باشد، امّا تا درون خود را از رذائل، پلیدی‌ها، پلشتی‌ها و زشتی‌ها، تخلیه نکرده باشد؛ آن فضائل نه تنها جواب نمی‌دهد، بلکه یک روز عامل می‌شود که انسان، پا روی آن فضائل بگذارد.

مثلاً فردی با اینکه صدقه می‌دهد، امّا بعد از مدّتی برای آن شخص نیازمند، اذیّت و آزار درست می‌کند «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏». علّت این کار، این است که هنوز رذیله تکبّر، خودنمایی، خودبرتربینی و تشکّر از نفس در او هست. لذا با اینکه خودش اقدام به صدقه دادن می‌کند، امّا اگر یک موقعی از آن کسی که به او کمک کرده، توجّهی نبیند، شروع به منّت گذاشتن و اذیّت کردن او می‌کند. در حالی که این، پروردگار عالم است که در حقّ او، لطف، محبّت و بزرگواری کرده و عامل شده که او، دست دیگری را بگیرد؛ یعنی در اصل، لطف به او هست که به واسطه او، دست کسی گرفته شده است. امّا او این لطف را خراب می‌کند.

لذا اولیاء خدا بر روی این نکته خیلی تأکید دارند که اگر رذائل از انسان بیرون نرود، در حقیقت هیچ فضیلتی از او بروز نمی‌کند و همه فضائل او بعد از مدّتی تبدیل به رذائل می‌شوند.

لذا اولیاء خدا راجع به آیه شریفه «وَ مَنْ کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» می‌فرمایند: اگر تخلیه نشوی، کور هستی و ادراکات تو، نسبت به حقایق فضائل، از بین می‌رود، گمراه هستی، در ایآنجا همه چیز را خراب می‌کنی و در آآنجا هم هیچ چیز نمی‌فهمی. پس مبارزه با رذائل، اوج درخواست انبیاء، اولیاء و عرفاء است و می‌فرمایند: حتماً اوّل کاری که می‌کنید، این باشد که بگردید و رذائل را در خود پیدا کنید.



وجود پیامبر اعظم در عرصه‌ی بین‌المللی، نقطه‌ی التقای عقاید و عواطف همه‌ی ملتهای مسلمان است. از همه‌ی اقوام، با همه‌ی مذاهب گوناگون، نقطه‌ی التقای همه‌ی امت اسلامی در عقیده و عاطفه، وجود مبارک پیامبر اعظم است.

 

امام خامنه ای:
 
درباره‌ی پیامبر اعظم چه عرض بکنیم؟ جز اینکه بگوییم: پیامبر اعظم اسلام، مجموعه‌ی فضائل همه‌ی انبیاء و اولیاء است؛ نسخه‌ی کامل و تکامل یافته‌ی همه‌ی فضائلی است که در سلسله‌ی پیامبران و اولیاء الهی در تاریخ وجود داشته است. 
 
نام احمد نام جمله انبیاست
 
چون که صد آمد نود هم پیش ماست‌‌
 
وقتی نام پیامبر اعظم را می‌آوریم، کأنه شخصیت ابراهیم، شخصیت نوح، شخصیت موسی، شخصیت عیسی، شخصیت لقمان، شخصیت همه‌ی بندگان صالح و برجسته و شخصیت امیر مؤمنان و ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام) در این وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پیامبر اعظم را می‌توان به درخشان‌ترین ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با این عنوان تعبیر کرد. چرا می‌گوییم ستاره‌ی درخشان، نمی‌گوییم خورشید؟ چون خورشید یک جسم و جرم مشخص و معین است، نورانی است و با عظمت است؛ اما یک جرم و یک کره‌ی آسمانی است. لکن در این ستاره‌هایی که شما می‌بینید، ستاره‌هایی هستند که یک کهکشانند و از این کهکشانی که ما در شبهای تابستان در آسمان بالای سر خودمان می‌بینیم، هزاران برابر بزرگترند.
 
کهکشان یعنی: آن مجموعه‌ای که هزاران منظومه و هزاران خورشید در آن هست. پیامبر اعظم یک وجود کهکشان‌وار است و در او هزاران نقطه‌ی درخشنده‌ی فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حکومت همراه حکمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنی و خاکساری هست؛ روزآمدی همراه با دوراندیشی هست؛ صداقت و راستی با مردم همراه با پیچیدگی سیاسی هست؛ غرقه بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهای والای الهی با اهداف جذاب بشری همراه است. او نمونه‌ی کاملی است که خداوند در عالم وجود، موجودی کامل‌تر از او نیافریده است؛ او مبشر است، بشارت‌دهنده است؛ منذر است، بیم‌دهنده است؛ بر همه‌ی بشریت و بر همه‌ی تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده‌ی همه‌ی بشریت به سوی خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا و داعیا الی اللَّه بأذنه و سراجا منیرا».
 
 
وجود پیامبر اعظم در عرصه‌ی بین‌المللی، نقطه‌ی التقای عقاید و عواطف همه‌ی ملتهای مسلمان است. از همه‌ی اقوام، با همه‌ی مذاهب گوناگون، نقطه‌ی التقای همه‌ی امت اسلامی در عقیده و عاطفه، وجود مبارک پیامبر اعظم است. 
 


واقعاً در مقابل حوادث آن روز، از همه‌ حوادثى كه تا آن روز بنده دیده بودم - یا از بیشتر آنها - حیرت‌انگیزتر بود.

من فراموش نمی كنم؛ در خیابان ایران، نزدیك به مقر امام عزیز و عظیم و بزرگوار - این بنده‌ى صالح خدا - آنجائى كه آن روز دل همه ایران در آنجا می تپید و همه‌ عاطفه‌ها و روحها از سراسر كشور به آنجا پر می كشید؛ آنجائى كه همه‌ مردمى كه در سراسر دنیا از حادثه‌ى ایران اندك خبرى داشتند – همه‌ محافل سیاسى، همه‌ قدرتهاى بزرگ، همه‌ دولتهاى مستضعف، همه‌ روشنفكران، همه‌ علاقه‌مندان به اسلام، همه‌ى انقلابیون عالم - متوجه بودند ببینند آنجا چه می گذرد؛ آن محلى كه مخصوص تبلیغات مربوط به آن روزها بود؛ خبر دادن به مردم و توجیه ذهن هاى مردم، كه ما به آن می گفتیم دفتر تبلیغات، و بنده آنجا مشغول كار بودم، دیدم یك همهمه‌ فوق‌العاده‌اى است. نگاه كردم؛ از حیرت به یك حالتى دچار شدم كه واقعاً در مقابل حوادث آن روز، از همه‌ حوادثى كه تا آن روز بنده دیده بودم - یا از بیشتر آنها - حیرت‌انگیزتر بود. دیدم عده‌ كثیرى از پرسنل نظامى نیروى هوائى در گروه‌هاى منظم و صف‌كشیده، كارتهاى شناسائى‌شان را در آوردند سر دست گرفتند و آشكارا و با شجاعت دارند به طرف بیت امام راهپیمائى می كنند.

همه عكس این را انتظار می بردند، همه غیر از این را تصور می كردند؛ خیال می كردند كه نظامى‌ها در مقابل مردم، در حساس ترین لحظات و آخرین لحظات، خواهند ایستاد؛ اما حقیقت غیر از این بود و این برادران ملت و فرزندان ملت و بزرگ‌شدگان آغوش ملت كه جزو مردم بودند، معلوم بود كه سرنوشت شان جز همكارى با مردم و قرار گرفتن در كنار مردم، چیز دیگرى نخواهد بود. البته آن سران مزدور یا افراد پست و ضعیف و بى‌ارزشى كه نمی توانستند قدر آغوش گرم مردم را بفهمند، یا مقاومت می كردند، یا می گریختند، یا كارشكنى می كردند، یا لااقل حضور پیدا نمی كردند؛ اما عناصر مۆمن و قاطع - این جوانها، این آگاه‌ترها - دلشان با مردم بود. حالا از همه هم شجاع‌تر و گستاخ‌تر برادران نیروى هوائى بودند كه آمده بودند حساس ترین كار را انجام بدهند؛ یعنى آمده بودند در مقابل امام شان و رهبرشان رژه بروند، اعلام وفادارى كنند و بگویند فرمانده ما شما هستید. این حادثه به قدرى عجیب و هیجان‌انگیز بود كه اینها بى‌اختیار همه را به دنبال خودشان راه مى‌انداختند.

من با عجله رفتم در مقر امام در دبستان علوى، كه فاصله‌ كوتاهى داشت با آنجائى كه ما بودیم. آمادگى‌هائى به وجود آمد و امام عزیز ایستادند و این جوانها، این دلاورها، این سلحشورها آمدند در مقابل امام رژه رفتند و امام با همان ایمان و باورى كه همیشه از اول شروع نهضت به مسئولیت خود و به نقش خود در اداره‌ این انقلاب و این ملت داشتند، از اینها رژه گرفتند؛ آنها را نصیحت كردند، به آنها دل دادند، به آنها شجاعت دادند، پرچم آنها را امضا كردند؛ طومارى نوشته بودند، آن را تحویل گرفتند و براى آنها دعا كردند و آنها رفتند و این كمر دستگاه را شكست؛ دستگاه احساس كرد بى‌پشت و پناه شده. تنها امید آن نظامى كه جز با سرنیزه و زور نمی تواند حكومت كند، چیست؟ جز نیروهاى نظامى؟ به مردم كه اتكائى نداشتند. اما نیروهاى نظامى هم با این صراحت و با این قاطعیت در خدمت مردم قرار گرفتند و ما خدا را شكر می كنیم كه نیروى هوائى و همه‌ارتش جمهورى اسلامى ایران امتحان خوبى به مردم دادند.(1)

1-بخشى از خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران‌ به امامت حضرت آیةاللَّه خامنه‌اى‌ 19/11/1363

 



وصف ایثار برادر یک جانباز قطع نخاعی/۲۰ سال است که جوانیش را صرف من کرده

۲۰ سال است که جوانیش را صرف من کرده و از من پرستاری می کند، اگر کارگری کرده بود الان همه چیز داشت اما حالا ۳۰ سالش است و حتی یک شغل هم ندارد

به گزارش گفتمان نیوز، علی جمشیدی ۵۱ساله جانباز۷۰ درصد قطع نخاعی کشورمان از اهالی کرمانشاه است که در سن ۲۱ سالگی بر اثر اصابت گلوله به ناحیه نخاع، به درجه جانبازی نائل آمده است. او از ۳۰ سال ویلچیر نشینی خود و فداکاری برادرش می گوید که جوانی ۳۰ ساله است و از ۱۰ سالگی عمر خود را صرف پرستاری از وی کرده است، از اینکه شرمنده مهربانی های برادرش است.از بی مهری ها و زخم زبان ها می گوید و از اینکه زخم بسترها و جراحی های متعدد هیچیک به اندازه این دردهای روحی او را رنج نمی دهد.

–     آقای جمشیدی ۳۰ سال ویلچیر نشینی یعنی چه؟
دردی است که تا خدای ناکرده به آن مبتلا نشده باشی نمی فهمی. بهرحال ۳۰ سال ویلچیر نشینی با حدود ۳۰ بار عمل جراحی وصف نشدنی است. ۸ بار زخم بستر عمل کرده ام و چند باری هم لگن ها و پایم را. بقیه اش مربوط به نواحی داخلیم می شود. کلیه ام را از دست داده ام و یک کلیه درگیر بیمار هم دارم. خب زندگی روی ویلچیر سخت است و معمولا شکستگی هایم ناشی از افتادن از روی آن است.
–    در طی این سی سال نیازمند پرستارانی بوده اید. چه کسی این زحمات را به دوش کشیده ؟
ابتدا که جانباز شده بودم مادرم ترو خشکم می کرد اما خیلی زود به رحمت خداوند رفت و مرا با برادرم تنها گذاشت. خواهر وبرادرهایم همه از ما بزرگتر بودند و سر خانه زندگیشان. فرهاد برادر کوچکم با من ماند و از ۱۰ سالگی مرا تیمار کرد. سال ۷۴ ازدواج کردم. همسرم هم یک سری از کارهایم را می کند. ایشان دو فرزند مرا نگهداری و تربیت می کند و برایشان هم پدر است و هم مادر و کم بودهای مرا جبران می کند. البته کارهای ما از عهده خانم ها بر نمی آید و بخش عمده آن برای ایشان سخت است.
–    یعنی برادر جوانتان پرستار شماست؟
بله فرهاد از ۱۰ سالگی  با من زندگی و از من پرستاری می کند. یکبار ندیده ام اخم کند یا غر بزند. بهرحال نگهداری و تیمار ازیک جانباز آنهم با شرایط من بسیار سخت است و فرهاد هم جوان. اما او مهربانانه و برادرانه مواظب من است که امیدوارم حضرت عباس(ع) در دنیا و آخرت به او جزای خیر بدهد. البته فرهاد مهندس است. مهندسی برق و قدرت از دانشگاه کرمانشاه. ولی کار ندارد و من هم شرمنده اش هستم که نمی توانم برای پرستار مهربانم کاری کنم. همیشه از او خجالت می کشم. ۲۰ سال است که جوانیش را صرف من کرده و از من پرستاری می کند، اگر کارگری کرده بود الان همه چیز داشت اما حالا ۳۰ سالش است و حتی یک شغل هم ندارد.

 



شوخی گل‌آقا با امام خمینی

گفتم: قربان امام‏مان بروم. ماشاء‏الله آن‏قدر ول‏خرج هستند که ورشکسته نشوند خوب است که ایشان خیلی به شدت خندیدند.

زنده یاد کیومرث صابری فومنی (گل آقا) نوشت: من از سال 63 که در روزنامه اطلاعات دو کلمه حرف حساب را شروع کردم همیشه هر ماهی یک‏بار، دو بار این تلفن اختصاصی را به آقای دعایی می‏ کردم که اصرارم هم این بود که دل پیرمرد را نرنجانده باشم.

می‏گفت نه سید احمد می‏گوید امام می‏ خواند، خیلی هم خوش‏شان می‏ آید، مسأله‏ ای ندارد. تا یک هفته مانده به آن تاریخ که من گفتم که آقای دعایی من بعد از سال‏ های سال می‏ خواهم بروم حالا امام را ببینم. می‏ دانید امام دیدنی بود همیشه در تلویزیون بود و ما همیشه دیده بودیم، همیشه هم به همه انتقاد می‏ کردیم که نروید خسته‏ شان بکنید.

دنیا دارد به این مرد نگاه می‏ کند ما برای کار کوچک می‏‌رویم. گفتم: من می‏ خواهم ببینم‏شان. گفت: خیلی خب، من به سید احمد می‏ گویم؛ گفتند و تلفن کردند. من یک روز خانه بودم؛ دعایی گفت: فردا صبح من تو را خدمت حضرت امام می‏‌برم که ما رفتیم صبحانه‏‌ای هم آنجا خوردیم سر ساعت معین امام زنگ زدند، آمدند...ما رفتیم خدمت حضرت امام.

دعایی معرفی کرد گفت آقا ایشان آقای کیومرث صابری فومنی هستند، فرهنگی هستند، معلم بودند، مشاور فرهنگی آقای رجایی بودند، تا سال 62 مشاور فرهنگی آقای خامنه‏ ای بودند، الآن مشاور فرهنگی در وزارت ارشاد هستند با آقای خاتمی. اتفاقا این مدت امام سرشان پایین بود و یک ذکری می‏ گفتند برای خودشان که من این را همیشه به صورت یک طنز می‏ گفتم. می‏ گفتم که ایشان گفتند که مشاور آقای رجایی بود، لابد امام گفتند که خدا رحمتش کند؛ بعد گفتند مشاور آقای خامنه‏ ای بود، گفتند خدا ایشان را به راه راست هدایت کند؛ گفتند مشاور آقای خاتمی بود لابد گفتند حالا خاتمی کیه که آدم مشاورش هم باشد. از این شوخی‏ ها گاهی با خودمان می‏ کردیم.

...آنجا که آقای دعایی گفتند این بود، آن بود، آن بود، امام سرشان را انداختند پایین. امام بسیار قیافه خسته‏‌ای داشتند، خیلی خسته بودند و ما دیگر اصلا نمی‏ توانستیم فکر کنیم که فقط دیگر 7 ـ 8 ماه دیگر مهمان ما است ولی خستگی ایشان را در یک جمله کوتاهی بعد از این خواهم گفت چطور در خانواده ما انعکاس پیدا کرد. بعد دعایی برگشت گفت که آقا چرا من خسته‏تان بکنم، شما هم که به ما نگاه نمی‏کنید اصلا. ایشان گل‏آقا است. تا گفت ایشان گل‏آقا است، امام گفت: تویی؟ شروع کرد به خندیدن.

من گریه ‏ام گرفت. گفتم: آقا به جد شما من ضد انقلاب نیستم، من مرید شما هستم، گفت که من می‏دانم. گفتم: به هر حال کار طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است یا انقلاب لطمه ‏ای خورده، شما ما را ببخشید. گفت نه من چنین چیزی ندیدم. گفتم: برای من دعا کنید آقا، که من از راه راست منحرف نشوم، کار طنز سخت است.

 

ایشان گفت که من برای همه دعا می‏کنم که از راه راست منحرف نشویم.  یک طنز‏نویس که اشکش در می‏ آید سخت هم هست، اصلا ما رفته بودیم که مثلا دل امام یک مقدار شادمان بشود.

 

آقای دعایی گفت آقا شما به گل‏ آقای ما سکه نمی‏ دهید. گفت: چرا. اشاره کرد گویا آقای رسولی یا آقای توسلی بودند، یکی از این دو بزرگواران ـ باید به یادداشت‏ هایم نگاه کنم ـ یک کیسه فریزر پلاستیکی آوردند. توی آن سکه‏‏ های یک قـِرانی بود. امام دست کردند یک مشت سکه به من دادند ایشان بعد در کیسه را بستند امام زد پشت دست‏شان به همین رقم[اشاره با دست]، ایشان دوباره باز کردند یک مشت دیگر امام سکه دادند ایشان دوباره بستند. امام یک‏بار دیگر زد پشت دست‏شان، ایشان باز کردند یک مشت دیگر سکه به من دادند. گفتند: امام سه بار به کسی سکه نمی‏دهد. من دیدم همه ‏اش یک ریالی است. گفتم: قربان امام‏مان بروم. ماشاء‏الله آن‏قدر ول‏خرج هستند که ورشکسته نشوند خوب است که ایشان خیلی به شدت خندیدند.



نصحیت امام به ارتش چه بود؟

در حالی که امرای ارتش براساس گزارش آسوشیتد پرس گفته‌اند که اگر آیت‌الله (امام) خمینی بر خلاف قانون اساسی اقدامی کند، ‌آنها دست به اقدام خواهند زد.امام به ارتش نصیحت کردند به ملت بپیوندد.

خبرگزاری فارس: نصحیت امام به ارتش چه بود؟

 

به گزارش خبرگزاری فارس، امام در مدرسه علوی تهران در حضور تعدادی از روحانیان سخنرانی مفصلی ایراد کردند. ایشان در سخنان خود با برشمردن جنایات جبران‌ناپذیر شاه، به نیرنگ‌های رنگارنگ این رژیم اشاره کردند. همچنین در ادامه سخنان خود در رابطه با رژیم سلطنتی اعلام کردند رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی و خلاف حقوق بشر است لذا نباید باشد. امام خمینی در ادامه سخنانشان به اقتصاد وابسته و فرهنگ استعماری وابسته کشور اشاره نمودند و در پایان به ارتش نصیحت کردند به ملت بپیوندد. ایشان خطاب به ارتش فرمودند مملکت مال خود شماست، ملت مال شماست، شما مال ملتید، خدمتگذار ملت باشید، توبه کنید که خدا توبه شما را قبول می‌کند، ملت هم قبول می‌کنند، برگردید به دامن ملت.


امام در مدرسه رفاه

 

*امام در دیدار با گروهی از افراد نیروهای هوایی، به دولت بختیار هشدار دادند: «اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان می‌رسانیم... ما کسانی از ارتشیان را که توبه کنند و برگردند، توبه همه آنها را با دل و جان قبول می‌کنیم.»

 

* آسوشیتد پرس: بختیار گفت: طرفداران آیت‌الله خمینی می‌توانند فریاد بزنند، غوغا کنند، توهین کنند، این کار چیزی را ثابت نمی‌کند، اما اینکه چندین میلیون نفر برای استقبال از آیت‌الله به تهران آمدند، مبالغه‌آمیز است. وی افزود: همچنان مشتاق ملاقات با ایشان است.

* آسوشیتد پرس گزارش داد: امرای ارتش گفته‌اند که اگر آیت‌الله خمینی بر خلاف قانون اساسی اقدامی کند، ‌آنها دست به اقدام خواهند زد.

* رادیو مسکو: دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکائی‌ها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.

* در چند شهر کشور، از جمله سمنان و تربت جام، در پی تظاهرات مردم چند نفر به شهادت رسیدند.

* یک ساواکی در تهران ترور شد. وی سرهنگ معتمدی نام داشت و یکی از اعضای بلند پایه ساواک بود.

*رادیو بی.بی.سی . گفت: آیت‌الله شریعتمداری گفته است در تبدیل رژیم سلطنتی به جمهوری باید جانب احتیاط رعایت شود و تهیه مقدمات فراوانی لازم است. تذکر: نامبرده از قانون اساسی که اساس آن موجب بقای رژیم سلطنتی است، حمایت می‌کند.

*دکتر سنجابی خواستار استعفای بختیار شد. وی همچنین گفت: جبهه ملی به امام خمینی وفادار است.



راز عکس معروف شهید گمنامی که در اتاق رهبر انقلاب نصب شده

در یکی از روزها به زیارت مزار فرزندم به گلزار شهدا رفتم. در مزار، نمایشگاه عکسی از شهدا برپا بود، به تصاویر شهدا نگاه کردم تا عکسی مرا به خود جلب کرد و با کمی دقت متوجه شدم که این عکس پسرم است.

 

1114

حمید داودآبادی نویسنده و وبلاگ نویس عرصه دفاع مقدس در جدیدترین مطلب زیبایی که در وبلاگ خود به نگارش در آورده به ذکر خاطره‌ای از دیدارش با رهبر انقلاب اشاره کرده که در زیر آن را می‌خوانید:

اوایل بهمن ماه ۱۳۷۷ بود و بعد از ماه مبارک رمضان. همراه «مسعود ده نمکی» و فرزندانم سعید و مصطفی – که آن موقع هفت، هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود.

مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب «یاد یاران» با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت.

از شهید «سیدمجتبی هاشمی» که فرمود: «آقا سید برای خودش در آبادان حال و هوایی داشت.» تا شهید «عباس بابایی» که آقا خواب زیبایی را که چند شب قبل از آن شهید دیده بود، تعریف کرد.

شهید «محمود کاوه» که آقا از آشنایی اش با خانواده آن عزیز در مشهد گفت و شهیدان دستواره که چند روز قبل از آن، به سر مزار آن سه برادر شهید رفته بود و …

هر کدام از تصاویر زیبا، احساس آقا را با خود همراه داشت. مثلا عکس شهید «علی اشمر» – قمرالاستشهادیین لبنان – برای آقا خاطره آخرین دیدار پدر آن شهید و برادر بزرگ تر او محمد را به همراه داشت، که حاج منیف گفته بود:«آقا، من حاضرم همین پسرم محمد را هم به راه اسلام و ولایت فدا کنم.» و آقا که بر پیشانی محمد بوسه زده بود؛ و چندی بعد، محمد اشمر در عملیات مقاومت جنوب لبنان، با گلوله صهیونیست ها که بر پیشانی اش نشست، به شهادت رسیده بود.




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد