تک نگاره مقاومت

بفرما ناهار+عکس

شاید الان خیلی از مدیران پشت میز نشین که هر روز به یمن وجودشان سفره های رنگین برایشان پهن می‌شود دلشان لک زده باشد برای خوردن یک نوشابه شیشه ای و یک تکه نان در کنار این فرزندان پاک و بی آلایش ایران.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در توصیف این عکس چه می توان گفت؟ این همه سادگی برای نسل های بعد مانند افسانه است. این ها جوانانی هستند که هم معشوق دارند هم خانمان، هم پدر دارند هم مادر، هم آرزو دارند هم سلامتی. همه را رها کردند و آمدند برای جنگیدن در راه خدا. خیلی هایشان جنگیدند و زیر همین خاک ها گمنام سالها ماندند و خیلی ها برگشتند و روی خاک مردند.

شاید الان خیلی از مدیران پشت میز نشین که هر روز به یمن وجودشان سفره های رنگین برایشان پهن می‌شود دلشان لک زده باشد برای خوردن یک نوشابه شیشه ای و یک تکه نان در کنار این فرزندان پاک و بی آلایش ایران.



سیری در نهج‌البلاغه
چگونه یک مدیر موفق باشیم+پاسخ امام علی(ع)

امیر‌مؤمنان علی(ع) در آغاز عهدنامه مالک‌اشتر به ویژگی‌های شاخص مدیریتی پرداخته‌اند و بیان می‌دارند که توجه به جایگاه خداوند متعال، روابط و مناسبات حکومتی و مدیریتی انسان را به دور از قدرت‌مداری رقم می‌زند.

خبرگزاری فارس: چگونه یک مدیر موفق باشیم+پاسخ امام علی(ع)
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از نامه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب شریف نهج‌البلاغه، نامه 53 یا همان عهدنامه مالک اشتر است. زمانی که حضرت امیر(ع) مالک را به عنوان فرماندار مصر تعیین کرد آیین نامه مدیریتی و حکومتی را به وی دستور داد تا رعایت کند.

از آنجایی که مفاد عهدنامه مالک اشتر از سوی امامی معصوم صادر شده است توجه به آن برای مدیران و کارگزارنی جامعه ما نیز می‌تواند بسیار راهگشا باشد از این رو سلسله مباحثی را از کتاب «دلالت دولت» اثر مصطفی دلشاد تهرانی مدیرگروه نهج‌البلاغه دانشگاه قرآن و حدیث برای عموم علاقه‌مندان ذکر کنیم.



شب اول قبر و اسراری از عالم برزخ/ «فشار قبر» چگونه بر میت وارد می‌شود

شب اول قبر آیا زمانی است که میت در گودال خاکی قرار می‌گیرد یا زمانی است که روح از بدن مفارقت می‌کند؟ اگر کسی دفن نشود شب اول قبر او از کی آغاز می‌شود؟ فشار قبر چه ویژگی‌هایی دارد؟ کارشناسان حوزه دین در این رابطه پاسخ می‌دهند.

خبرگزاری فارس: شب اول قبر و اسراری از عالم برزخ/ «فشار قبر» چگونه بر میت وارد می‌شود
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، انسان پس از مرگ وارد عالمی به نام«عالم برزخ» می‌شود، امام صادق(ع) درباره عالم برزخ و شروع زندگی برزخی انسان می‌فرماید: قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می‌شود.(نورالثقلین، ج 3، ص 554)

با این وجود برای بیشتر افراد سؤال است که شب اول قبر انسان از چه زمانی آغاز می‌شود و چه زمانی برای میت می‌توان نماز خواند؟ آیا مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می‌گیرد یا مراد باطن قبر، همان عالم برزخ است که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است، برای رسیدن به پاسخ مطلوب با چند نفر از کارشناسان معارف گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید:



شما در این امتحان سخت چه می‌کردید؟

امتحان علامه محمد تقی جعفری با زیباترین دختر دنیا

 به مناسبت 25 آبان ، سالروز رحلت عالم ربانی حضرت علامه محمدتقی جعفری(ره) 

از علامه محمدتقی جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟! ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبـگی تعـریف میکنــن و اظـهار میکننــد که هر چه دارنـد از کرامــاتی است که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: «ما در نجف در مدرســه صـدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که، در جشن ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم. یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود. او که، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت.

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (۱۰ الی ۲۱ مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با ۲۵ و یا ۳۵ درجه خیلی گرم می شد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که، اصلا خواب و استراحت نداشتیم. آن سال آنقدر گرما زیاد بود که، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود. تقریبا هم مخروبه بود. من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم، در اقل وقت و سریع!

 

99



به مناسبت رحلت مادر شهید بابایی

ماجرای پیشنهاد بی شرمانه استاد زن آمریکایی  به (عباس) چه بود؟

«فاطمه خوئینی» مادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی  در سن ۸۸ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به سوی فرزند شهیدش پرکشید. «فاطمه خوئینی» مادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی  در سن 88 سالگی در بیمارستان ولایت شهر قزوین دعوت حق را لبیک گفت و به سوی فرزند شهیدش پر کشید. وی به علت کهولت سن و بیماری قلبی در 24 ابان ماه 93 دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست. به همین مناسبت جوان انقلابی گوشه ای از کرامات اخلاقی فرزند ایشان را که در دامان این مادر بزرگوار رشد پیدا نموده است را تقدیم شما می نماید :

عظیم دربند سری (از دوستان شهید بابایی) :

در بدو ورود به نیرو هوایی باید یک سری‌ آموزش‌ها می‌دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود. در کلاس زبان من به عنوان هنرجو سمت ارشدی کلاس را داشتم. با ورود عباس بابایی به کلاس به عنوان دانشجو می‌بایست ایشان ارشد کلاس می‌شد‌ اما عباس از این کار ‌امتناع می‌کرد. 
 
در این کلاس من با این شهید بزرگوار آشنا شده و با هم رفیق شدیم. ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن ‌امریکایی بود. آمریکایی‌ها می‌خواستند از این طریق فرهنگ منحوس غربی را به جوانان این مرز وبوم تحمیل کنند. عباس همیشه می‌گفت: اینها ماموران CIA هستند و در قالب استاد، جاسوسی می‌کنند.

همانطور که گفتم ایشان اخلاق بخصوصی داشتند. انسانی متواضع و با اخلاص بودند که من شیفته او شده و تا پایان دوره با هم بودیم. این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد، به دانشجویان پیشنهاد شرم‌آوری داد که، اگر کسی‌امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره‌اش بیشتر بود. او ‌امتحان را ۱۹ گرفته بود. 

من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته‌ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس تقوا و عفت و بزرگواری را به دیگران آموخت.

javanenghelabi - abbas babaei 1

javanenghelabi - abbas babaei 2

 

 

 

 

javanenghelabi - abbas babaei 3



aghatehrani.ir

انسان‌ها، زبان مشترک دارند و گرنه نمی‌توانستند با یکدگیر ارتباط برقرار کنند. بسیاری از ما، زبان ارتباط با یکدیگر را نمی‌شناسیم. حتی پدر از زبان فرزند خود بی‌خبر است. برخی از همسران از زبان یکدیگر خبر ندارند. ممکن است هر دو فارس، ترک یا عرب باشند، ولی تفاهم نداشته باشند.

یکی از آشنایان ما نقل می‌کرد: «چندی پیش به زیارت امام هشتم (ع) مشرف شده بودم. دیدم آستان قدس رضوی علاوه بر غذای همیشگی خود، نوشابه هم توزیع می‌کند. تعجّب کردم که پیش از این نوشابه نمی‌دادند! چه شده که الان نوشابه می‌دهند؟ وقتی پرسیدم، گفتند: یک ایتالیایی بانی شده است. گفتم:  جریان چه بوده؟ گفتند: این بنده خدا وقتی به مشهد می‌آید و در صحن اسماعیل طلایی وضعیت زائران و پنجره فولاد را می‌بیند، می‌پرسد: چرا این مردم این‌جا جمع شده‌اند و خود را به پنجره بسته‌اند؟ پاسخ می‌دهند: هر کس گرفتاری داشته باشد، به امام رضا4- که امام هشتم شیعیان است-  می‌گوید و آقا هم مشکلات ایشان را برطرف می‌کنند. این آقا، دختر فلجی داشت که نمی‌توانست راه برود. می‌آید و کرواتش را به پنجره فولاد می‌بندد و می‌گوید شما فرزند رسول خدایی و می‌گویند اگر کسی خودش را به  این‌جا ببندد، حاجتش را می‌گیرد. بعداز چند لحظه کرواتش را باز می‌کند و می‌رود. گویا شب پنج‌شنبه هم بوده است. خانواده‌اش از ایتالیا تماس می‌گیرند که بیا ببین چه خبر است؟ دخترمان بلند شده و دور اتاق می‌دود. دخترش تعریف می‌کرد: شب هنگام خواب دیدم که آقایی آمد و به من گفت: بلند شو. گفتم: نمی‌توانم. دوباره گفت: بلند شو، می‌توانی. الان پدرت آمده سفارش تو را به ما کرده است.

وقتی پدرش این معجزه را دیده بود، گفت من می‌خواهم زائران مولا را مهمان کنم. خرج نوشابه‌ي این‌جا را من می‌دهم.

اگر به مشهدالرضا4 مشرف شدید ، بروید و دفتر ثبت معجزات و کرامات را ببینید. به جرأت می‌توان گفت: از هزار مورد، یکی را هم ننوشته‌اند. آن‌قدر این کرامات و عنایات زیاد است که به شمارش نمی‌آیند.

امروز زنده‌ام به ولای تو یا علی

                                         فردا به روح پاک ما گواه باش

قبر امام هشتم و سلطان دین رضا

                                         از جان ببوس، بر در آن بارگاه باش

دستت نمی‌رسد که بچینی گلی ز شاخ

                                         باری، به پای گلبن ایشان گیاه باش

ایتالیایی بودن آن آقا و حتّی غیر مسلمان بودن، باعث طرد شدن و رانده شدن از درگاه امام رئوف نمی‌شود، بلکه همین که به اندازه‌ي خودش، عارف به مقام و جایگاه امام (ع) شد، مقرب می‌شود. آن‌چه مهم است، همین شناخت و معرفت است که انسان را بالا می برد. او هم به رسم خودش و در حدّ فهم خودش می‌خواهد از لطف امام تشکر کند، می‌آید و نوشابه‌ي غذای زائران را تهیه می‌کند.



پای درس اخلاق آیت‌الله قرهی

آیت‌الله سیبویه می‌گفت امام زمان(عج) خون گریه می‌کنند

آیت‌الله سیبویه می‌گفت: من قائل به این هستم که امام زمان(عج) از اوّل خون گریه می‌کنند، نه این که وقتی اشکشان تمام شود، خون گریه کنند.

خبرگزاری فارس: آیت‌الله سیبویه می‌گفت امام زمان(عج) خون گریه می‌کنند
    •  

به گزارش خبرگزاری فارس، دویست و نود و چهارمین جلسه درس اخلاق آیت‌الله قرهی با موضوع «مراقبه» در حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران برگزار شد که مشروح آن به شرح زیر است:

*سلب اختیار از خود و رسیدن به اوج اختیارات!

اولیاء خدا در باب مراقبه بیان می‌فرمایند: ما باید باور به این مطلب داشته باشیم که حتّی اعضاء و جوارح ما هم به صورت ظاهر در اختیار ما است امّا به حقیقت در اختیار ما نیست و اوّل امانت در دست ما، اعضاء و جوارح ما است.

همان‌طور که در مباحث قبل بیان کردیم، می‌فرمایند: فردای قیامت، اعضاء و جوارح، علیه خود انسان شهادت می‌دهند. عمده دلیلش بر این است که این‌ها هم در اختیار ما نیست إلّا به امانت!

امّا طبق فرمایش اولیاء خدا، مهم، این است که ما، این را باور کنیم. آن‌‌وقت یک یک اعمالمان را براساس فرمایش ذوالجلال و الاکرام و هادیان الهی که رأس آن‌ها انبیاء عظام، حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) و اولیاء خدا، خصیصین و عرفای عظیم‌الشّأن و متخلّقین به اخلاق الهی هستند، قرار می‌دهیم.

منتها وقتی باور نکنیم نتیجه‌اش، این است که انسان تصوّر می‌کند خودش هست، می‌گوید: عقل من! فکر من! نظر من! و ...؛ یعنی گرفتار أنانیّت می‌شود و آن‌وقت است که می‌گوید: بالاخره خود من هم صاحب نظرم!

مگر می‌شود انسان، انسان خلق بشود، امّا صاحب اختیار نباشد؟! اولیاء خدا می‌گویند: اتّفاقاً اگر انسان فهمید انسان است، در هر لحظه‌اش می‌گوید: «وَأُفَوِّضُ أمْرِى إلَی اللّه ِ إنَّ اللّه َ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» . اگر این‌طور شد، آن‌وقت غوغا می‌شود. خدا گواه است اولیاء خدا، در اختیار از دست دادن، به اوج اختیارات می‌رسند و چنان لذّت می‌برند و حلاوت و شیرینی بندگی را می‌چشند که نمی‌شود غیر از این، کسی بچشد.

لذا یک جمله‌ای را سلطان العارفین، ملّافتحعلی سلطان‌آبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان فرمودند که غوغا و محشر است و دارای فهم بسیار برای اهل معناست. می‌فرمایند: اگر کسی بخواهد در عالم، هم از خودش اختیار داشته باشد و هم تفویض امر به کسی بکند، باخته است. امّا کسی که تفویض امر به پروردگار عالم بکند و همه اختیارات را از خود سلب کند و هر آنچه را که پروردگار عالم، انبیاء عظام، حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین)، اولیاء، اصفیاء و خصّیصین بیان می‌کنند، بپذیرد و بنده و عبد بما هو عبد بشود؛ فقط اوست که حلاوت و شیرینی بندگی را می‌چشد.

معلوم می‌شود این دو، جمع ضدّین است که هم، خود انسان اختیار داشته باشد و هم این که بخواهد اختیارش را به پروردگار عالم بسپارد. جمع ضدّین نیز محال است و چنین کسی نمی‌تواند بنده بشود.

بعضی، عجب اشتباه می‌کنند، می‌گویند: مگر ما خودمان صاحب عقل نیستیم؟! مانند آن مطلبی که چند وقت پیش بیان کرده بودند که حضرت حجت(روحی له الفداء) چشم‌بسته نمی‌خواهد! باید به آن‌ها گفت: معلوم است اوّلش، چشم بسته نمی‌خواهد و انسان باید با معرفت جلو برود. امّا وقتی امام‌شناس شدی، دیگر نباید هر دقیقه برای امام، تکلیف تعیین کنی و یا بگویی: این مطلب که امام گفته، امرش، مولوی است یا ارشادی؟! معلوم است چنین کسی اصلاً امام‌شناس نشده است!

لذا اگر کسی با معرفت فهمید که حقّ با حجّت خدا، وجود مقدس آقاجان، امام زمان(روحی له الفداء)، یا وجود مقدّس حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین)، یا وجود مقدّس اولیاء خدا، نائب امام زمان، امام راحل عظیم الشّأنمان یا امام المسلمین است و بعد از آن، بخواهد باز هم برای خودش نظر بدهد؛ معلوم می‌شود که مطلب را درک نکرده است. پس ما هم می‌گوییم: اوّل باید با معرفت جلو رفت، امّا اگر با معرفت پذیرفتی؛ دیگر اگر بگویی: این، امر مولوی است یا ارشادی؛ اشتباه کردی!



در این خبر تصاویر صفحه اول روزنامه‌های سیاسی-اجتماعی و ورزشی کشور را می‌توانید ببینید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ در این خبر تصاویر صفحه اول روزنامه‌های سیاسی-اجتماعی و ورزشی کشور را می‌توانید ببینید.
 
 
 
 
 
 


(شهید على اصغر پور فرح آبادى)         

8) «به پهلوى شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب ‏را، حجاب را، رعایت کنید.».

(شهید حمید رستمى)          

9) «خواهرم: حجاب تو مشت محکمى بر دهان منافقین و دشمنان اسلام مى زند.»

(شهید بهرام یادگارى)          

10) «یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

(شهید صادق مهدى پور)          

11) «از تمامى خواهرانم مى‏خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

(شهید سید محمد تقى میرغفوریان)          

12) «خواهرم: از بى حجابى است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

(شهید حمید رضا نظام)          

13) «حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست»

(شهید محمد کریم غفرانى)           

14) «خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىکشید.»
 «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»



بعد از 16 سال پیکر محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند اما صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی سالم مانده بود.

       جملات بالا بخشی از خاطرات منتشر نشده در مورد نحوه شهادت محمد رضا شفیعی(شهیدی که بعد از 16 سال با پیکری سالم پیدا شد) است که حسین محمدی‌ مفرد، از غواصان «لشکر 5 نصر» و واحد تخریب در دوران دفاع مقدس بیان کرده است.

محمدی‌ مفرد که چهارم دی‌ماه سال 1365 در «عملیات کربلای 4» و در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمده بود خاطراتی از نحوه شهادت شهید شفیعی را بیان کرد.

عملیات کربلای 4 سوم دی‌ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه آغاز شد و در صبح دهم دی‌ماه همان سال توسط دشمن اسیر شدم و با توجه به جراحاتی که داشتم بعد از اذیت و شکنجه‌های بسیار، ششم دی‌ماه به همراه تعدادی از اسرای ایرانی به بیمارستان نظامی در شهر بصره منتقل شدیم.

به سرباز عراقی گفت عکس صدام را پایین بیاور

از آنجایی که مدت طولانی از زمان مجروحیت من می‌گذشت و در طول این مدت نیز اذیت و آزارهای دشمن توان جسمی‌ام را ضعیف کرده بود اتفاقات ساعات اولیه حضور در بیمارستان را به خاطر ندارم ولی اولین چیزهایی را که به یاد دارم شهید شفیعی است که در تخت سمت چپ من بستری شده بود. بعد از به هوش آمدنم تنها صدایی که شنیدم صدای او بود که در حال صحبت با هم اتاقی‌هایمان بود اما من هنوز به شرایط دلگیر اسارت عادت نکرده بودم و غمگین و ناراحت بودم چون از سرنوشت آینده‌ام اگاهی نداشتم؛بنابراین سکوت را بهتر می‌دانستم تا حرف بزنم و فقط نگاه می‌کردم.



خاطره دیدار جرداق با رهبر انقلاب و امام موسی صدر

من از همین جا آرزو می‌کنم که ایران در این زمان همان‌گونه که شایسته چنین مردی است، همراه با عدالت و اخلاق و همه خوبی‌ها باشد. به صورت کلی می‌توانم بگویم که امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای بر راه و روش امام علی(ع) حرکت کرده‌اند.

خبرگزاری فارس: خاطره دیدار جرداق با رهبر انقلاب و امام موسی صدر
 

جوج جرداق متفکر و ادیب مسیحی لبنانی نویسنده کتاب «امام علی، صدای عدالت انسانی» چهاردهم آبان ۱۳۹۳ درگذشت، وی از متفکران برجستۀ عرب بود که سال‌های بسیاری از عمرش را صرف پژوهش و نوشتن دربارۀ امام علی(ع) کرد. از او در سفری که در سال 1997 به ایران آمدم، با امام خامنه‌ای دیدار کرده و گفت‌و گو کردیم. احساس کردم که بواقع، انسانی بزرگ است، چه، از ویژگی‌های انسان بزرگ تواضع است. ایشان به همان اندازه که بزرگ بود، متواضع هم بود.

وی افزود: در آن دیدار در مورد امام علی(ع) و انگیزه‌هایی صحبت کردیم که موجب شده بود در مورد امام علی(ع) کتاب بنویسم. ایشان کتابم را خوانده و بسیار پسندیده بود و من نیز به این خاطر از ایشان تشکر و به ایشان عرض کردم که بحق، نام شما باید امام باشد و ما از شاگردان شما هستیم.

جرج جرداق درباره برداشت خود از شخصیت رهبر انقلاب گفت: ایشان یک انسان متفکر، فرهیخته، دانا، بزرگوار، وارسته و متواضع بود، همان گونه که شایسته یک رهبر است. در مورد ایشان باید بگویم که او پیرو امام خمینی(ره) است و امام خمینی(ره) هم پیرو امام علی(ع) بود. آیت‌الله خامنه‌ای، مردی بزرگ است و اگر این‌گونه نبود، به این مرتبه نمی‌رسید. وی گفت: من می‌دانم هر کس بخواهد شخصیت ایشان را تعریف کند، او را شخصیتی در منتهای انسانیت و بر قله اخلاق و عدالت معرفی خواهد کرد. ایشان انسانی بزرگ است و ایران به خاطر وجود چنین شخصی باارزش است. من از همین جا آرزو می‌کنم که ایران در این زمان همان‌گونه که شایسته چنین مردی است، همراه با عدالت و اخلاق و همه خوبی‌ها باشد. به صورت کلی می‌توانم بگویم که امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای بر راه و روش امام علی(ع) حرکت کرده‌اند.

این متفکر مسیحی همچنین به مناسبت انتخاب امام موسی صدر به ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان در یادداشتی که در تاریخ ۱۹۶۹/۶/۱۲ در مجلۀ الصیاد بیروت منتشر شد،به تجلیل از شخصیت امام موسی صدر می‌پردازد. متن کامل این نامه از این قرار است:«با خبر انتخاب ‌امام ‌موسی ‌صدر به ‌ریاست ‌مجلس ‌اعلای شیعیان ‌لبنان غافلگیر نشدم. از شادی ‌همۀ ‌مردم ‌لبنان ‌از شیعیان ‌گرفته ‌تا مسیحیان ‌و اهل‌ سنت ‌به ‌یک ‌اندازه، برای ‌انتخاب ‌این‌ مرد بزرگ‌ به ‌این ‌منصب ‌بزرگ ‌غافلگیر نشدم، زیرا امام ‌موسی ‌صدر سیمایی ‌آرمانی ‌و زیبا و بزرگوار از یک عالم ‌دینی ‌است؛ اخلاقی ‌والا ‌و دلی ‌مهربان‌ و سینه‌ای ‌گشاده‌ به ‌روی ‌همة‌ مردم‌ دارد که ‌برای ‌عشق‌ کامل و فراگیر گنجایش‌ دارد؛ و عقلی ‌روشنگر و چهره‌ای ‌مطمئن ‌دارد. با او دیدار می‌کنی، گویی که ‌پدرت ‌یا برادرت ‌یا کسی ‌را دیده‌ای که ‌آرزوی ‌دیدارش ‌را داشته‌ای ‌و دست ‌تقدیر آن را برایت‌ میسر کرده ‌است. امام‌ موسی ‌صدر سیمای ‌زیبا و باشکوه ‌انسان‌ است، آن‌گونه‌ که ‌امام ‌بزرگوار علی‌بن‌ابی‌طالب(‌ع) خواسته ‌است: ‌دادگر و راست‌گو و پاک دست ‌و عالِم ‌و عامل ‌به ‌علم‌ خویش‌ است‌ و مجال ‌نیکوکاری ‌را غنیمت می‌شمرد و در مسیر هدایت، به ‌سبب ‌اندکی ‌شمار پویندگان ‌آن ‌دچار هراس ‌نمی‌شود و نزدیکی او به ‌مردم ‌با نرم‌خویی ‌و مهربانی و بخشش ‌مال و گشاده‌دستی همراه ‌است. این ‌صفات ‌علوی والا‌ که ‌در شخصیت ‌امام ‌موسی ‌صدر گرد آمده، بارقه‌ای از این‌ حدس‌ را بر تو ‌می‌افکند که ‌گویی ‌امام ‌از زبان ‌امام‌ بزرگوار پسر ابوطالب ‌به ‌تو می‌گوید: «نیت دارم که بسیاری از کارهای ‌نیک ‌را ‌انجام ‌دهم و به ‌دسته‌ای ‌از آن‌ها عمل ‌می‌کنم ‌و بر آنچه‌ ‌از کفم ‌رفته‌ است، حسرت می‌خورم‌ که ‌چگونه ‌بدان ‌عمل ‌نکرده‌ام.»

ساده‌ترین ‌سخنی که ‌می‌توان دربارۀ شخصیت ‌امام ‌موسی ‌صدر گفت ‌این ‌است ‌که ‌اگر با او هم‌نشین ‌شوی ‌و گرمای ‌مهرورزی و مهربانی و خلق‌ کریمش ‌تو را در بر گیرد، احساس ‌می‌کنی که ‌تشیع فقط صفت‌ شیعیان ‌نیست ‌بلکه ‌در درجۀ ‌نخست ‌از آنِ تو نیز هست. ادیان در حقیقتِ‌ نهایی‌شان،‌‌ همان اصول ‌اخلاقی ‌متعالی‌اند ‌که همه در خدمت انسان‌اند، از ‌سرچشمه‌ و مجرا گرفته تا مصب؛ و فقط کسانی ‌میان ‌آن‌ها جدایی ‌می‌افکنند که ‌نتوانسته‌اند به ‌بوستان‌های ‌روحانیتی که ‌پیامبران‌ بزرگ‌ در آن‌ و زیر ستارگان ‌ابدی آن‌ زیسته‌اند، راه‌ یابند و حایلی در برابر وزش نسیم‌ ‌روح‌ شده‌اند و آن دین ‌را ابزار سود یا جاه‌طلبی یا هر دو قرار داده‌اند. ما به ‌امام ‌سید موسی ‌صدر زنده‌باد می‌گوییم‌ و سخن جد او، امام‌ بزرگوار حسین(ع) را تکرار می‌کنیم‌ که ‌ «صاحب همت ‌بزرگ ‌جز از سربلندی، سر باز می‌زند و چونان‌ زبانة‌ آتش ‌است‌ که ‌برافروزاننده‌اش‌ پنهانش ‌می‌کند، ولی ‌جز برآمدن‌ و زبانه ‌کشیدن ‌نتواند.»

منبع : بصیرت



نامه محرمانه



برچسب ها : شهدا ,

معلم که می‌دانست پدرش جانباز جنگ است سعی کرد حرف‌هایی بگوید تا آرامش کند و به او دلداری بدهد. حرفهای معلم ناتمام ماند وقتی پسر بچه به او گفت «خوش‌بحال بچه‌های شهید! آخر آنها ناراحتی پدرشان را هرروز نمی بینند



 زیارت قبر امام حسین(ع) امری واجب یا مستحب

زیارت امام حسین

حضرت آیت الله نظری منفرد دام ظله در کتاب «قصه کربلا» در ابتدای این بحث، برخی از روایات وارد شده در این باب را ذکر می کند و بعد از ذکر روایات، نتیجه ای که از روایات وارد شده درباره ی زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام بدست می آید را ذکر می کند.

ایشان در ابتدا می فرمایند:

روایات بسیاری در فضیلت زیارت آن حضرت بلکه در وجوب آن آمده است:

۱: از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود: زِیَارَهُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مَنْ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل؛ زیارت حسین بن علی علیهماالسّلام بر هر کسی که به امامت حسین علیه السّلام از طرف خدای عزّ و جلّ اقرار دارد، واجب است.[۱]

۲: قَالَتْ قَالَ لِی یَا أُمَّ سَعِیدٍ تَزُورِینَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ قَالَتْ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ لِی زُورِیهِ فَإِنَّ زِیَارَهَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ وَاجِبَهٌ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاء؛ زنی به نام امّ سعید می گوید: حضرت صادق علیه السّلام به من فرمود: آیا مزار حسین علیه السّلام را زیارت می کنی؟! عرض کردم: آری! آن حضرت فرمود: امّ سعید! مزار حسین را زیارت کنید زیرا زیارت او بر مردان زنان واجب است.[۲]

۳: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ- یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏؛ محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرده است که فرمود: به شیعیان من دستور دهید تا به زیارت مزار حسین علیه السّلام بروند، براستی که زیارت مزار حسین علیه السّلام بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حضرتش از جانب خدای عزّ و جلّ دارد، واجب است.[۳]

۴: عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِه؛ حضرت رضا علیه السّلام فرمود: کسی که مزار أبی عبدالله علیه السّلام را در کنار شط فرات زیارت کند بمنزله ی کسی است که خداوند را در فوق عرش زیارت کرده باشد.[۴]

۵: عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ عَارِفاً بِحَقِّهِ کُتِبَ فِی عِلِّیِّین؛‏ ابن مسکان از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرده است: کسی که نزد حسین آید (به زیارت مزار حسین علیه السّلام بشتابد) و حقّ او را بشناسد، نام او در علیّین ثبت گردد.[۵]

۶: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر؛ امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که به زیارت قبر ابی عبدالله الحسین علیه السّلام برود و عارف به حقّ او باشد[۶]، خداوند گناهان گذشته و آینده او را خواهد بخشید (بجز حقّ الناس).[۷]

۷: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ أَدْنَى مَا یُثَابُ بِهِ زَائِرُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ إِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر؛ امام موسی بن جعفر علیهماالسّلام فرمود: کمترین ثوابی که به زائر قبر امام حسین علیه السّلام در کنار شط قرات داده می شود ـ در صورتی که معرفت به حقّ او و حرمت و ولایتش داشته باشد ـ این است که گناهان گذشته و آینده ی او (غیر از حقّ النّاس) آمرزیده می شود.[۸]

۸: عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ زِیَارَهُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عِشْرِینَ حِجَّهً وَ أَفْضَلَ مِنْ عِشْرِینَ حِجَّه؛ زید شحّام از امام صادق علیه السّلام نقل کرده است که: زیارت قبر حسین علیه السّلام نزد خدا برابر با بیست حج بلکه افضل از بیست حج است.[۹]

۹: عَنْ صَالِحٍ النِّیلِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ حَجَّ مِائَهَ حِجَّهٍ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ؛ ‏صالح نیلی از امام صادق علیه السّلام نقل کرده است که فرمود: کسی که نزد قبر حسین علیه السّلام آید و حقّ او را بشناسد، همانند کسی است که صد حج را با رسول خداصلّی الله علیه و آله بجای آورده باشد.[۱۰]

۱۰: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ قَالَ: مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ فِی السَّنَهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَمِنَ مِنَ الْفَقْرِ؛ محمّد بن حکیم از حضرت ابوالحسن علیه السلام کرده است: کسی که سه مرتبه در سال به زیارت مزار حسین علیه السلام آید، از فقر و تنگدستی ایمن گردد.[۱۱]

۱۱: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ – فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ؛ محمّد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: به شیعیان ما دستور بدهید که به زیارت قبر حسین علیه السّلام بروند زیرا زیارت مزار آن حضرت روزی آدمی را زیاد و عمر او را طولانی، و بلاها و بدی ها را از او دور می سازد و زیارتش واجب است بر هر کسی که به امامت حسین علیه السّلام از طرف خداوند اقرار دارد.[۱۲]

۱۲: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَهِ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقِیقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یَأْتِیَنِی مَکْرُوبٌ إِلَّا أَرُدَّهُ وَ أَقْلِبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ امام صادق علیه السلام فرمود که: حسین بن علی علیهماالسّلام فرموده است: من قتیل اشکم، در حال غمگینی کشته شده ام، و سزاوار است بر خدا که هیچ غمزده ای به نزد من نیاید مگر اینکه شادمان به نزد افراد خانواده ی خود بازگردد.[۱۳]

نتیجه گیری:

پس از بیان روایات فوق درباره زیارت امام حسین علیه السّلام ممکن است برای خواننده این سؤال مطرح شود که: آنچه ما شنیده ایم زیارت امام حسین علیه السّلام یکی از مستحبات و دارای فضیلت و ثواب می باشد همانگونه که تعدادی از روایات فوق بر آن دلالت داشت، پس چگونه از برخی روایات بویژه سه روایت اول (و روایت یازدهم) استفاده وجوب زیارت می شود و در آنها کلمه واجب بکار گرفته شده است؟

در پاسخ می گوییم که: واجب در این گونه روایات معنایی دارد غیر از آنچه امروز اصطلاحاً در فقه ما مطرح است، چه آنکه واجب به معنای «امری که ترک آن جایز نیست و عقاب دارد» از اصطلاحات فقهاء است و در عصر ائمه علیهم السّلام رائج نبوده است، و باید واجب در عصر ائمه علیهم السّلام را به همان معنای لغوی و متفاهم عرفی آن حمل کرد و آن عبارت از لازم و ثابت است، یعنی کسی که به امامت حسین علیه السّلام اقرار دارد لازم است و سزاوار که آن حضرت را زیارت کند، و همین که در روایت آمده است که: «بر هر مؤمنی که اقرار به امامت او دارد» قرینه بر مطلب است زیرا اگر امر واجبی بود که ترک آن جایز نبود نیاز به ذکر اقرار به امامت و ایمان نداشت.

و من (منظور مؤلف کتاب حضرت آیت الله نظری منفرد می باشد) در خصوص این روایات با بعضی از اعاظم رحمه الله مذاکره کردم، ایشان بر اساس این احتمال که شاید مراد از وجوب همان وجوب اصطلاحی باشد می فرمود کهزیارت امام حسین علیه السّلام همانند حج در عمر یک مرتبه واجب است و ترک آن جایز نیست در صورتی که استطاعت برای زائر همانند حج مُحقّق شود.[۱۴]



آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی خاطره ای را از مرحوم آیت الله بروجردی نقل میکنند :

این معجزه را چندین بار از زبان  آیت الله بروجردی شنیده‌ام که تعریف می‌کردند.هیئتی بود در بروجرد که افراد این هیئت سر تا پای خود را

گِل‌آلود می‌کردند و با این شکل و شمایل به عزاداری در مصیبت حضرت سید الشهدا علیه السلام می‌پرداختند.

آیت الله بروجردی در یکی از سال‌ها که اتفاقاً چشمشان اذیت می‌کرد و در این مراسم شرکت کرده بودند، در حالی که مراسم به قوت خود برقرار

بود، مقداری از گِل خشک شده‌ی عزاداران را به چشم خویش مالیدند.

به برکت عزاداری بر امام حسین علیه السلام این گِل، چشم مبارکشان را شفا داد به طوری که تا آخر عمر کتابهایی نظیر جواهر را به راحتی

می‌خواندند.

آیت الله  صافی در دیدار با مديران رادیو معارف می گوید:

...اگر بخواهیم پایه نظام و حکومتمان را مستحکم کنیم که برقرار بماند باید این پایه‏های اصلی، اساسی و اعتقادی مردم و همه این شبهاتی که

هست پاسخ دهیم. مخصوصاً راجع به حضرت ولی عصر و این که مردم آشنا به وجود مقدس ایشان باشند و ایشان را فراموش نکنند. «مرحوم

آیت‏الله بروجردی» گاهی سفارش می‏کردند که در منبرها یادتان نرود همیشه اسم حضرت را ببرید؛ به هر مناسبتی نام حضرت را یاد کنید و مردم

را به یاد حضرت بیندازید که بدانند رعیت حضرت‏اند و نعمت‏های خدای متعال از سوی حضرت به ما می رسد و ما واقعاً باید که در این دوره غیبت

از حضرت الهام بگیریم و درمقام کسب رضایت ایشان باشیم. كارهایمان، مملكتمان، نظاممان، دانشگاهمان، مدرسه‏مان، همه جا بايد جوري

باشد كه موجب خشنودي امام زمان (عج) شود. اين انحرافاتي كه هست اينها خيلي خطرناك است، و اين برنامه‏هايي كه شما داريد در مقابل آنها

اميدواريم كه بتوانيم اين وظايف را به نحو احسن انجام دهيد....

 آیت الله صافی در آخرین جلسه درس خارج فقه خود قبل از تعطیلات تابستانی فرمودند:

 به جای کرامت‌ها از فعالیت‌های علما بگویید.

 آیت الله  صافی، در بیان احاطه و اشراف علما به محیط پیرامون خود به نقل خاطره‌ای از  آیت الله بروجردی اشاره داشتند و فرمودند: مرحوم

آیت الله بروجردی گفتند که دیدم اشخاصی می‌آیند و سوالات خاصی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رابطه‌ی با ایشان مطرح

می‌کنند و کنجکاو شدم و پس از بررسی متوجه شدم کسی که خود را بسیار متدین معرفی کرده، آمده است و در میان برنامه‌ی دعای ندبه که

برگزار می‌کند ایجاد شبهه می‌کند و بدین وسیله افکار و عقاید خود را بین مردم القا می‌کند. ایشان فرمودند که من تکلیف خود دانستم و یک ماه

مبارک رمضان فقط به صحبت پیرامون این مطلب پرداختم تا بتوانم مردم را نسبت به موضوعات مطرح شده آگاه کنم.... 



 آمرزش زن بدکاره

ansarian

ثقة الاسلام كلينى در كتاب شريف «روضه كافى» كه آخرين بخش از كتاب باعظمت اوست از حضرت صادق عليه السلام روايت مى ‏كند: عابدى از كثرت عبادت پشت ابليس را شكست. روزى لشكرش را خواند و گفت: كدام يك از شما مى‏ توانيد اين عابد را از گردونه عبادت خارج كنيد؟ هركس مكر و حيله خود را بيان كرد ولى مقبول نيفتاد تا يكى از آنان گفت: من او را از راه نماز گمراه مى‏ كنم.

حيله او را پسنديد و وى را مأمور به گمراهى كشيدن عابد كرد!!

مأمور ابليس نزديك صومعه عابد آمد و با نشاطى كم سابقه مشغول عبادت شد و چنان خود را غرق در عبادت نشان داد كه عابد مهلت نمى‏ يافت سبب نشاطش را در كثرت عبادت و خسته نشدن بپرسد. عابد منتظر فرصت بود تا در فرصتى مناسب علت نشاط و كثرت عبادت او را پرسيد. پاسخ داد: من گناهى مرتكب شدم و پشيمان شدم، پشيمانى از گناه مرا آنچنان در گردونه عبادت قرار داد كه نه از كثرت عبادت خسته مى‏ شوم و نه نشاطم را از دست مى‏ دهم!! عابد در اين زمينه بى‏ آن كه عاقلانه بينديشد و فكر كند كه اگر در حال گناه مرگش از راه برسد چه خواهد شد؟ از او راهنمايى خواست. مأمور ابليس او را تشويق به زناى با زنى بدكار كه در شهر معروف به بدكارى بود كرد. عابد نزد آن شتافت.
زن با ديدن چهره معصوم و ملكوتى عابد از حضور عابد در محلّه بدكاران شگفت‏زده شد و بنظر آورد كه عابد ساده‏ دل فريب خورده، به او گفت: اى عابد! انسان هرگز با گناه به مقام عبادت و مرتبه قرب نمى‏ رسد، كسى كه تو را تشويق به‏ اين عمل كرده، قصدش انحراف و گمراهى تو بوده. گناه عامل سقوط است نه وسيله صعود. اكنون به صومعه خود باز گرد كه تشويق كننده را نخواهى يافت، چون او را نيافتى يقين كن كه شيطان بوده.
عابد با بيدارى باز گشت، آن چهره شوم را نديد. از اين كه آن زن سبب شد كه دامنش به گناه آلوده نشود بسيار خوشحال شد. از طرفى همان شب آن زن از دنيا رفت. خدا به پيامبر زمانش خطاب كرد: با مردم در تجهيز جنازه او حاضر شويد، زيرا به خاطر هدايت يكى از بندگانم همه گناهانش را بخشيدم و از او درگذشتم و او را مورد آمرزش و رحمت خود قرار دادم.

منبع: عبرت آموز؛ مجموعه اى از نكته ها و داستانهاى كتب استاد انصاريان



سخن بزرگان

تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت و غیر آنها را که شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی؛ بد قیاس کردی. آتش این عالم یک امر عرضی سردی است. عذاب این عالم خیلی سهل و آسان است.ادراک تو در این عالم، ناقص و کوتاه است. همه آتش های این عالم را جمع کنند، روح انسان را نمیتواند بسوزاند. آنجا آتش علاوه بر اینکه جسم را میسوزاند، روح را میسوزاند؛ قلب را ذوب میکند؛ فواد را محترق مینماید.
امام خمینی رحمة الله علیه



از امام محمّد باقر عليه السّلام نقل شده است كه فرمود:
جز اين نيست كه شيعيان على عليه السّلام كسانى هستند كه در راه ولايت ما (اهل بيت) به يك ديگر بخشش مى ‏كنند، در راه محبّت ما با هم دوستى مى ‏نمايند و براى زنده كردن امر ما، به ديدار يك ديگر مى‏ روند. اگر به خشم آيند، ظلم نمى ‏كنند و اگر خرسند شوند، زياده ‏روى نمى ‏كنند، براى همسايگانشان، مايه خير و بركتند و با همنشينان خود در صلح وصفا به سر مى ‏برند.

منبع: صفات الشیعه،ترجمه توحیدی، حدیث 23



خبر هودر: دهم محرم سال ۶۱ هجری، حادثه‌ عظیم عاشورا، شهادت امام حسین علیه‌ السلام و 72 تن از یاران از جان گذشته ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله حسین (ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌ تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کردند.


افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آن‌هایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا (ص) دفاع و حمایت کردند.

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند و پاداش دنیای فانی را به آخرت جاودان ترجیح دادند در جبهه مقابل حق ایستادند و سرنوشتی ذلت‌ بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند و به پاداش دنیوی هم نرسیدند.


دکتر دلیری عنوان کرد:ماجرای شاهکارهای عرفانی کربلا/گفتگوی جالب حبیب و میثم تمّار!

این فعل آن‌ها اگر ذره‌ای نیت دنیوی داشت، دیگر لازم نبود این همه رنج بکشند، برای اینکه هر چیز دنیایی که می‌خواستند یزید در اختیارشان می‌گذاشت کمااینکه به لعنت شدگان کربلا داد.

خبر هودر:حجت الاسلام بهرام دلیر نقده ای، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در خصوص وجوه عرفانی واقعه کربلا گفت: حضرت سیدالشهدا (ع)، پدر عرفا و محرم سرشار از معرفت است و درباره کربلا، امام حسین(ع) و خانواده ایشان نکات عرفانی فراوانی وجود دارد.

پایگاه اطلاع رسانی هودر به نقل از خبرگزاری شبستان :وی با بیان اینکه همه همرزمان سیدالشهدا(ع) در واقعه کربلا خود عارف کاملی بودند، ادامه داد: فضیل بن زبیر نقل می کند: حبیب ابن مظاهر و میثم تمار به هم رسیدند و به گفتگو پرداختند طوری که گردن های اسب این دو بزرگوار به موازات هم در آمده بود: حبیب به میثم گفت: پیرمردی را می بینم که به جرم دوستی اهلبیت (ع) به دار آویخته شده و سرانجام شکم او را پاره خواهند کرد. میثم نیز به حبیب گفت: من مردی سرخ فام می بینم که دارای گیسوان آویخته است که برای یاری فرزند رسول خد ا(ص) از کوفه خارج می شود و در راه او کشته می شود و سر اود ر کوچه چرخانده می شود، این دو بعد از این گفتگو از هم جدا می شوند.

حجت الاسلام دلیر اظهار کرد: کسانی که شاهد این ماجرا بودند به این دو بزرگوار ریشخند می زنند، در این میان رشید اوتری فرا می رسد و حال حبیب و میثم را از دیگر یاران می پرسد. آنهایی که شاهد این ماجرا بودند و مکالمه بین آن دو را برای رشید بازگو می کنند. رشید عرضه می دارد آنچه این دو گفتند واقعیت است ولی میثم فراموش کرد به او بگوید به آن کسی که سر حبیب را می آورد صد درهم بیشتر پاداش می دهند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه تصریح کرد: قاسم ابن الحسن(ع) از دیگر رزمندگان و برادرزاده سیدالشهداء (ع) است که در کربلا در اوج معرفت می گوید: "شهادت از عسل شیرین تر است"، درست است ایشان فرزند امام معصوم (ع) بوده اند اما دیگر اصحاب ابی عبدالله(ع) هم چنین شهود و معرفت والایی داشته اند.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: زهیربن قین بعد از ملاقات امام حسین (ع) روبه همراهان خود کرد و گفت در نبرد بلنجر غنایم زیادی به دست آوردید و خوشحالید اما سلمان باهری به ما گفته است شادی واقعی ما زمانی خواهد بود که سید جوانان آل محمد(ص) را درک کنید و در رکابش جهاد و قتال نمایید.

حجت الاسلام دلیر تاکید کرد: به گفته دینوری یکی از مورخین و محدثین، زهیر خطاب به یاران و اصحاب گفت: "هر کسی شهادت را دوست دارد، بماند" فلذا زهیر، حبیب و همه کسانی که در کربلا بودند همه اینها دارای معرفتی بودند که به راحتی بدست نمی آید.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ابراز کرد: به بشیر بن عمرو حضرمي در شب عاشورا خبر دادند که فرزندت در سرحد مرز ری اسیر شده است. وقتی این خبر را می شنود، اینگونه پاسخ می دهد: این پیشامد و آنچه برای خودم اتفاق بیفتد به خداوند واگذار می کنم و پاداش من در مصیبت با خداوند است و با اینکه من راضی نبودم که زنده باشم و او اسیر شود. در اینجاست که امام حسین (ع) به ایشان می فرماید: "خداوند تو را رحمت کند از اینکه با من بیعت کردی، از نظر من تو آزادی، برو و فرزندت را آزاد کن". اما بشیر جواب می دهد: حیوانات وحشی من را بخورند در حالیکه از تو دوری کرده و بروم . لذا حضرت (ع) به ایشان جواب دادند:" این لباس های گرانقیمت را به پسر دیگرت بده تا و بفروشد و فرزندت را آزاد کند".

حجت الاسلام دلیر ابراز کرد: نکاتی را که می توان از این داستان عبرت آموز آموخت عبارتند از یگانگی رهبر اسلامی و امت که هیچگاه امام حسین (ع) مشکلات امت را نادیده نمی گرفت و مشکلات مردم را مشکلات خود می دانست و پیش از آنکه در فکر علاج و پیدا کردن راه حل برای مشکلات خود باشد در اندیشه مردم بود.

وی عنوان کرد: حال با توجه به وضعیتی که حضرت ابی عبداله (ع) در زمان حادثه کربلا داشته و آب را بروی او بسته بودند و از بچه شش ماهه تا زنان همه تشنه لب بودند ولی ایشان به فکر فرزند بشیر بودند. دومین مورد توجه به مسایل عاطفی است که برون داد عرفان است. آخرین نکته اینکه درس ایثار و گذشت امام و یاران ایشان از خود، مال و فرزند برای بقای دین و امامت است.

این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: از این طرف گذشت امام (ع) و از طرف دیگر رفتار و گذشت بشیر نشان می دهد این بزرگان دغدغه احیای دین خداوند را داشته اند و فکر ماندگاری امامت و ولایت بوده اند و دنبال استمرار ولایت امیرالمومنین علی (ع) و فرزندانش بوده اند و لذا هرچه در توان داشته اند در طبق اخلاص گذاشته اند.

حجت الاسلام دلیر خاطرنشان کرد: این فعل آنها اگر ذره ای نیت دنیوی داشت، دیگر لازم نبود این همه زحمت بکشند، برای اینکه هر چیز دنیایی که می خواستند یزید در اختیارشان می گذاشت کمااینکه در اختیار عمر سعد، شمر و کسان دیگری که سر شهدای کربلا را بردند، گذاشت.

 


خون گریستن امام زمان(عج)بر مصایب امام حسین علیه السلام

امام مهدى عليه السلام در زيارت ناحيه مقدّسه : لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ؛

امام مهدى عليه السلام در زيارت ناحيه مقدّسه :هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك ، خون مى گريم .



این خصلت انسان را به کفر و نفاق می کشاند!

تراز: این سخنان را امام در مسیر رفتن به کربلا یا در خود سرزمین کربلا بیان فرموده اند لذا نشان می دهد که امام در حال معرفی عامل انحراف مردم است. یعنی مردم بدانید کفر و نفاق باعث این فساد نشده بلکه عامل دیگری است که که بوجود آورنده کفر و نفاق است و آن دنیاطلبی است.

به گزارش تراز اگر بخواهیم مهمترین عامل انحراف جامعه نبوی را بررسی نماییم، انحرافی که موجب شد پس از مدت زمان اندکی از حیات رسول الله (ص) کار به جایی برسد که فرزند پیامبر را به فجیع ترین شکل به شهادت برسانند باید به مسأله ای اقتصادی اشاره نماییم و آن دنیاطلبی و خصوصاً در میان خواص جامعه بود.
از سالها پيش، به ويژه در دوران خلافت خليفه سوم، بر اثر سوء سياست های اقتصادی خلفا، مردم به دنيا‌طلبی گرايش پيدا كردند. به گونه ای كه اين وضع، براي حكومت حضرت علي (ع) كه در صدد بازگرداندن ارزش های معنوي بود، مشكلات بسياري فراهم كرد. راز اين كه بخش قابل توجّهي از خطبه‌هاي امام در نهج‌البلاغه در نكوهش دنياپرستي است، همين امر مي‌باشد زيرا بسياري از مردم به ويژه خواص، به كام دنيا‌داري و دنيا‌پرستي فرو رفته بودند. اين وضع در دهه‌هاي بعدي به ويژه در حكومت بيست سالة معاويه، بدتر شد، به گونه‌اي كه امام حسين (ع) آن را وجه غالب گرايش مردم عصر خود معرفي كرده مي‌فرمايد:
«النّاس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.»
«مردم بندگان دنيايند و دين، ليسه‏اي است كه بر زبان آن‏ها جاري است، تا زماني كه معيشت آن‏ها برقرار باشد، ديندارند، امّا هرگاه در امتحان افتند، متديّنان اندك خواهند بود». (تُحَف‌العقول، ص۲۴۵)

 

سه نکته کوتاه:
* این سخنان را امام در مسیر رفتن به کربلا یا در خود سرزمین کربلا بیان فرموده اند لذا نشان می دهد که امام در حال معرفی عامل انحراف مردم است. یعنی مردم بدانید کفر و نفاق باعث این فساد نشده بلکه عامل دیگری است که که بوجود آورنده کفر و نفاق است و آن دنیاطلبی است.

** کوفیان به یک خصلت شهره بودند: نان به روز خوری! حوادث مختلف تاريخي اين شهر مؤيد اين مدّعاست. از اين رو گرچه بيان گذشته امام حسين (ع) عامّ است اما بيشتر با كوفيان منطبق است.
در قضيه بيعت گرفتن مسلم از كوفيان، اين وضع به خوبي نمايان شد؛ دنيا‌طلبان كه به عللي چون ضعف حكومت مركزي و جواني يزيدپيروزي را از آن مسلِم مي‏دانستند و مصلحت خود را در پيروي از فضاي حاكم ديده گروه‏ گروه به او پيوستند. اما پس از آنكه با تبليغات وسيع ابن‌زياد و اطرافيان او مبني بر تهديد دنياي آنان و نشر شايعه حركت سپاه شام روبرو شدند، مسلم را رها كرده و هر يك به سوراخي خزيدند.

*** این افراد همان گروهي هستند كه امام صادق‏ (ع) درباره آنها مي‏ فرمايد: «برضدّ او (امام حسين(ع)) كساني، هم دست شدند كه دنيا آنان را فريفت و بهره خود را به قيمت ناچيز و پستي معامله‏ كردند و آخرتشان را به بهاي ناچيز فروختند و تكبّر و گردن‌فرازي ورزيدند و اسير هواي نفس خود شدند». (تهذيب الاحكام، ج‏۶، ص۱۲۶)
مُجَمِّع بن‌عبدالله عائِذي در هنگام پيوستن به امام حسين (ع) در مسير كربلا، گزارش حال اشراف كوفه را براي امام‏ چنين بيان مي‏ كرد:
«امّا اشراف كوفه، رشوه‏هاي‏ كلاني به آن‏ها پرداخت شده است، حكومت جوال‏هاي آنان را پر نموده تا مودّت آنان را به سوي خود جلب كند و خيرخواهي آنان را براي خود تضمين كند و آن‏ها يكپارچه برضدّ تو هستند». (تاريخ الامم والملوك، ج۵، ص۴۰۵)



نخل‌گردانی روز عاشورا در مهریز یزد

 

 

 

 



چرا عاشورا غمناکترین روز جهان است؟!

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عَنِ العِلَّةِ الّتي مِن أجلِها صارَ يَومُ عاشوراءَ أعظَمَ الأيّامِ مُصيبَةً دونَ اليَومِ الّذي قُبِضَ فيهِ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله و فاطِمَةُ عليها السلام و قُتِلَ عَلِيٌّ عليه السلام و الحَسَنُ عليه السلام ـ : إنَّ يَومَ الحُسَينِ عليه السلام أعظَمُ مُصيبَةً مِن جَميعِ سائرِ الأيّامِ ؛ و ذلكَ أنَّ أصحابَ الكِساءِ الّذينَ كانوا أكرَمَ الخَلقِ عَلَى اللّه ِ تَعالى كانوا خَمسَةً ··· فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام لَم يَكُن بَقِيَ مِن أهلِ الكِساءِ أحَدٌ لِلنّاسِ فيهِ بَعدَهُ عَزاءٌ و سَلوَةٌ ، فَكانَ ذَهابُهُ كَذَهابِ جَميعِهِم كَما كانَ بَقاؤهُ كَبَقاءِ جَميعِهِم .

امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه چرا روز عاشورا سوگ ناک ترين روزها به حساب آمده است و نه روز رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و فاطمه عليها السلام و روز شهادت على عليه السلام و حسن عليه السلام ؟ ـ فرمود : روز [شهادت] حسين عليه السلام از همه روزهاى ديگر سوگناكتر است و اين از آن جهت است كه اصحاب كساء، اين گرامى ترين آفريدگان خداوند متعال، پنج نفر بودند··· پس، چون حسين عليه السلام كشته شد، ديگر كسى از اهل كساء باقى نماند كه بعد از او مايه تسلّى و آرامش خاطر مردم باشد. بنا بر اين، رفتن حسين عليه السلام به منزله رفتن همه آنهاست، همچنان كه باقى بودن او مثل آن بود كه همه اهل كساء زنده هستند.  



روز نهم و دهم محرم

روز نهم

1. در روز نهم محرم (تاسوعاي حسيني) شمر بن ذي الجوشن با نامه‏اي كه از عبيداللّه‏ داشت از «نُخيله» ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بيرون آمد و پيش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبيداللّه‏ را براي عمر بن سعد قرائت كرد.

ابن سعد به شمر گفت: واي بر تو! خدا خانه ات را خراب كند، چه پيام زشت و ننگيني براي من آورده‏اي. به خدا قسم! تو عبيداللّه‏ را از قبول آنچه من براي او نوشته بودم بازداشتي و كار را خراب كردي... .21

2. شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبيداللّه‏ بن زياد امان نامه‏اي براي خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس عليه‏السلام گرفته بود كه در اين روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ايشان نپذيرفت.

شمر نزديك خيام امام حسين عليه‏السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام علي عليه‏السلام كه مادرشان ام‏البنين عليها‏السلام بود) را طلبيد. آنها بيرون آمدند، شمر گفت: از عبيداللّه‏ برايتان امان گرفته‏ام. آنها همگي گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشيم و پسر دختر پيامبر امان نداشته باشد؟!22

3. در اين روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس عليه‏السلام امام عليه‏السلام را باخبر كرد. امام حسين عليه‏السلام فرمود: اي عباس! جانم فداي تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدي دارند؟

حضرت عباس عليه‏السلام رفت و خبر آورد كه اينان مي‏گويند: يا حكم امير را بپذيريد يا آماده جنگ شويد.

امام حسين عليه‏السلام به عباس فرمودند: اگر مي‏تواني آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداي خود راز و نياز كنيم و به درگاهش نماز بگذاريم. خداي متعال مي‏داند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.23

حضرت عباس عليه‏السلام نزد سپاهيان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با اين درخواست ترديد داشت، سرانجام از لشكريان خود پرسيد كه چه بايد كرد؟ «عمرو بن حجاج» گفت: سبحان اللّه‏! اگر اهل ديلم و كفار از تو چنين تقاضايي مي‏كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كني.

عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس عليه‏السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي‏دهيم، اگر تسليم شديد شما را به عبيداللّه‏ مي‏سپاريم وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت.24

 

چهار حادثه مهم شب عاشورا

1. در شب عاشورا به «محمد بن بشير حضرمي» يكي از ياران امام حسين عليه‏السلام خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ري اسير شده است. او در پاسخ گفت: ثواب اين مصيبت او و خود را از خداي متعال آرزو مي‏كنم و دوست ندارم فرزندم اسير باشد و من زنده بمانم. امام حسين عليه‏السلام چون سخن او را شنيد فرمود: خدا تو را بيامرزد، من بيعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد كردن فرزندت بكوش.

محمد بن بشير گفت: در حالي كه زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنين كنم و از تو جدا شوم.

امام عليه‏السلام پنج جامه به او داد كه هزار دينار ارزش داشت و فرمود: پس اين لباسها را به فرزندت كه همراه توست بسپار تا در آزادي برادرش مصرف كند.25

2. امام حسين عليه‏السلام در سخنراني شب عاشورا خبر از شهادت ياران خود داد و آنان را به پاداش الهي بشارت داد. در اين مجلس «قاسم بن الحسن» به امام عليه‏السلام عرض كرد: آيا من نيز به شهادت خواهم رسيد؟ امام با عطوفت و مهرباني فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: اي عمو! مرگ در كام من از عسل شيرين‏تر است. امام عليه‏السلام فرمودند: آري تو نيز به شهادت خواهي رسيد بعد از آنكه به رنج سختي مبتلا شوي، و همچنين پسرم عبداللّه‏ (كودك شيرخوار) به شهادت خواهد رسيد.

قاسم گفت: مگر لشكر دشمن به خيمه‏ها هم حمله مي‏كنند؟ امام عليه‏السلام به ماجراي شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند كه قاسم بن الحسن تاب نياورد و زارزار گريست و همه بانگ شيون و زاري سر دادند.26

3. امام عليه‏السلام در شب عاشورا دستور دادند براي حفظ حرم و خيام، خندقي را پشت خيمه‏ها حفر كنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاكي كه در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و اين تدبير امام عليه‏السلام بسيار سودمند بود.27

4. مرحوم شيخ صدوق در كتاب ارزشمند «امالي» نوشته است: شب عاشورا حضرت علي‏اكبر عليه‏السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام عليه‏السلام از شريعه فرات آب آوردند. امام عليه‏السلام به ياران خود فرمود: برخيزيد، غسل كنيد و وضو بگيريد كه اين آخرين توشه شماست.

روز عاشورا

و اينك ميداني دوباره، اينك 72 يار و هزاران دشمن كينه‏توزي كه رحم و مروّت را از ازل نياموخته‏اند. اينك عاشورا كه هر چه از آن بگوييم كم گفته‏ايم، از برخوردهاي جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، يا عنايات و الطاف سيدالشهداء عليه‏السلام .

سرداراني، سپاه عظيمي را به سوي جهنم رهبري مي‏كردند و امام معصومي لشكر كم تعداد خود را به بهشت بشارت مي‏داد... و سرانجام شهادت، خون، نيزه، عطش و اطفال، تازيانه و سرهاي بريده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...

تا به قتلت عدو شتاب گرفت      چرخ را سخت اضطراب گرفت

ريخت خون مقدّست به زمين    آسمان زاشك آب گرفت

ابر خون ماه عارضت پوشاند      همه گفتند آفتاب گرفت

ناله مصطفي به گوش رسيد      موج خون زچشم بوتراب گرفت

شد سيه رنگ آسمان از خشم   كه زخونت زمين خضاب گرفت

آن تن پاره پاره را دربر             گه سكينه گهي رباب گرفت

شست زينب زاشك جسمت را     بلکه  از چشم خود گلاب گرفت

بر تن پاره پاره داد سلام          زآن بريده‏گلو جواب گرفت

هردم از زخم بي‏حساب تَنَتْ      خم شد و بوسه بي‏حساب گرفت

1. الامام الحسين و اصحابه، ص194؛ البدء والتاريخ، ج6، ص10.

2. اللهوف، ص35.

4. مقتل الحسين مقرّم، ص 184.

5. بحارالانوار، ج44، ص381.

6. ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص84.

7. مستدرك الوسايل، ج14، ص61؛ مجمع البحرين، ج5، ص461.

8. تاريخ طبري، ج5، ص410.

9. بحارالانوار، ج44، ص386.

10. او پيامبر را درك كرد، ولي مرتد شده و خود را به عنوان مؤذّن فردي بنام «سجاح» كه ادعاي نبوّت كرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفّين بر عليه امام علي عليه‏السلام جنگيد و در كربلا نيز از لشكريان يزيد بود.

11. عوالم العلوم، ج17، ص237.

12. مقتل الحسين(مقرّم)، ص199.

13. همان.

14. بحارالانوار، ج44، ص386.

15. انساب الاشراف، ج3، ص180.

16. ارشاد شيخ مفيد، ج2، ص86.

17. وقايع الايام، ج5، ص27؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج1، ص244.

18. كشف الغمة، ج2، ص47.

19. بحارالانوار، ج44، ص388.

20. ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص82.

21. همان، ج2، ص89.

22. انساب الاشراف، ج3، ص184.

23. الملهوف، ص38.

24. ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص91.

25. الملهوف، ص39.

26. نفس المهموم، ص230.

27. الامام الحسين و اصحابه، ص257.

28. امالي شيخ صدوق، مجلس30.

29. شعر از غلامرضا سازگار.



روز هشتم

1. «خوارزمي» در مقتل الحسين و «خياباني» در وقايع الايام نوشته‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسين عليه‏السلام و اصحابش از تشنگي سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراين امام عليه‏السلام كلنگي برداشت و در پشت خيمه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمين را كَند، آبي گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد. هنگامي كه خبر اين ماجرا به عبيداللّه‏ بن زياد رسيد، پيكي نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسيده است كه حسين چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏آورد. به محض اينكه اين نامه به تو رسيد، بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسين عليه‏السلام و يارانش سخت بگير. عمر بن سعد دستور وي را عمل نمود.17

2. در اين روز «يزيد بن حصين همداني» از امام عليه‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: اي مرد همداني! چه چيز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نيستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداري پس چرا بر عترت پيامبر شوريده و تصميم به كشتن آنها گرفته‏اي و آب فرات را كه حتي حيوانات اين وادي از آن مي‏نوشند از آنان مضايقه مي‏كني؟

عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت: اي همداني! من مي‏دانم كه آزار دادن به اين خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسي قرار گرفته‏ام و نمي‏دانم بايد چه كنم؛ آيا حكومت ري را رها كنم، حكومتي كه در اشتياقش مي‏سوزم؟ و يا دستانم به خون حسين آلوده گردد، در حالي كه مي‏دانم كيفر اين كار، آتش است؟ اي مرد همداني! حكومت ري به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بينم كه بتوانم از آن گذشت كنم.

يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض امام عليه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ري به قتل برساند.18

3. امام عليه‏السلام مردي از ياران خود بنام «عمرو بن قرظة» را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتي داشته باشند.

شب هنگام امام حسين عليه‏السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسين عليه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس» و فرزندش «علي‏اكبر» را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نيز فرزندش «حفص» و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص كرد.

در اين ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عليه‏السلام كه فرمود: آيا مي‏خواهي با من مقاتله كني؟ عذري آورد. يك بار گفت: مي‏ترسم خانه‏ام را خراب كنند! امام عليه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را مي‏سازم. ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگيرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زياد بيمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشير بگذراند.

حضرت هنگامي كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصميم خود باز نمي‏گردد، از جاي برخاست در حالي كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را در قيامت نيامرزد. به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهي خورد!

ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.19

4. پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامه‏اي به عبيداللّه‏ نوشت و ضمن آن پيشنهاد كرد كه حسين عليه‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه يا به حجاز برمي‏گردم يا به مملكت ديگري مي‏روم. عبيداللّه‏ در حضور ياران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذي الجوشن» سخت برآشفت و نگذاشت عبيداللّه‏ با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.



پرسش و پاسخ حسینی

آیا امام حسین(ع) را شیعیان کشتند

فقط تعداد اندکی از نامه‌نویسان به امام حسین(ع) از شیعیان خالص بودند که به عهدشان وفا کردند و این طور نیست که امام توسط محبان خود به شهادت رسیده باشند. همیشه سست‌عنصرانی وجود دارند که به فرمایش سیدالشهدا(ع) «بنده دنیا» هستند.

خبرگزاری فارس: آیا امام حسین(ع) را شیعیان کشتند
 

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از سؤالات درباره واقعه عاشورا این است که چه شد امت اسلامی ابتدا به امام حسین(ع) نامه نوشت و به ایشان محبت داشت، ولی در کربلا روی امام شمشیر کشید و با آنکه زمان زیادی از عصر پیامبر(ص) نگذشته بود، رو در روی نوه بزرگوارش ایستاد و او را به شهادت رساند؟

با روشن شدن دو مطلب زیر هم پاسخ اشکال به خوبی روشن خواهد شد و هم یک برگ از دفتر عاشورا را خواهیم خواند:

1. کسانی که به امام حسین نامه نوشتند چه کسانی بودند؟

2. علت خیانت کوفیان (همان کسانی که نامه نوشتند) چه بود؟



روز هفتم

1. در روز هفتم محرم عبيد اللّه‏ بن زياد ضمن نامه‏اي به عمر بن سعد از وي خواست تا با سپاهيان خود بين امام حسين و ياران، و آب فرات فاصله ايجاد كرده و اجازه نوشيدن آب به آنها ندهد.15

عمر بن سعد نيز بدون فاصله «عمرو بن حجاج» را با 500 سوار در كنار شريعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسي امام حسين عليه‏السلام و يارانش به آب شدند.

2. در اين روز مردي به نام «عبداللّه‏ بن حصين ازدي» ـ كه از قبيله «بجيله» بود ـ فرياد برآورد: اي حسين! اين آب را ديگر بسان رنگ آسماني نخواهي ديد! به خدا سوگند كه قطره‏اي از آن را نخواهي آشاميد، تا از عطش جان دهي!

امام عليه‏السلام فرمودند: خدايا! او را از تشنگي بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.

حميد بن مسلم مي‏گويد: به خدا سوگند كه پس از اين گفتگو به ديدار او رفتم در حالي كه بيمار بود، قسم به آن خدايي كه جز او پروردگاري نيست، ديدم كه عبداللّه‏ بن حصين آنقدر آب مي‏آشاميد تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فرياد مي‏زد: العطش! باز آب مي‏خورد، ولي سيراب نمي‏شد. چنين بود تا به هلاكت رسيد.16



روز ششم

1. در اين روز عبيداللّه‏ بن زياد نامه‏اي براي عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نيروي نظامي اعم از سواره و پياده تو را تجهيز كرده‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را براي من مي‏فرستند.

2. در اين روز «حبيب بن مظاهر اسدي» به امام حسين عليه‏السلام عرض كرد: يابن رسول اللّه‏! در اين نزديكي طائفه‏اي از بني اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهي من به نزد آنها بروم و آنها را به سوي شما دعوت نمايم.

امام عليه‏السلام اجازه دادند و حبيب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترين ارمغان را برايتان آورده‏ام، شما را به ياري پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم، او ياراني دارد كه هر يك از آنها بهتر از هزار مرد جنگي است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسليم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكري انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشيره من هستيد، شما را به اين راه خير دعوت مي‏نمايم... .

در اين هنگام مردي از بني‏اسد كه او را «عبداللّه‏ بن بشير» مي‏ناميدند برخاست و گفت: من اولين كسي هستم كه اين دعوت را اجابت مي‏كنم و سپس رجزي حماسي خواند:

  • قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا اَنِّي شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ

  • وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا كَاَنَّنِي لَيْثُ عَرِيْنٍ باسِلٌ

«حقيقتا اين گروه آگاهند ـ در هنگامي كه آماده پيكار شوند و هنگامي كه سواران از سنگيني و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمنده‏اي] شجاع، دلاور و جنگاورم، گويا همانند شير بيشه‏ام.»

سپس مردان قبيله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسيد برخاستند و براي ياري امام حسين عليه‏السلام حركت كردند. در اين ميان مردي مخفيانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردي بنام «ازْرَق» را با 400 سوار به سويشان فرستاد. آنان در ميان راه با يكديگر درگير شدند، در حالي كه فاصله چنداني با امام حسين عليه‏السلام نداشتند. هنگامي كه ياران بني‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاريكي شب پراكنده شدند و به قبيله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.

حبيب بن مظاهر به خدمت امام عليه‏السلام آمد و جريان را بازگو كرد. امام عليه‏السلام فرمودند: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ»14



گریه بر سید الشهداء افضل از نماز شب
 

آیت الله بهجت

حجه الاسلام سیّد محمد باقر شفتی (رحمه الله علیه) به نماز شب بسیار معتقد بود، و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیّت می داد، در اصفهان درست در اوّل فجر نماز صبح را به جماعت اقامه می نمود، با اینکه اگر نماز جماعت را به تأخیر می انداخت افراد بیشتری حاضر می شدند ولی ایشان دستور می داد دو نفر عادل بالای مناره ی مسجد بروند و پس از مشاهده طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقداری صبر نمی کنی تا جمعیّت زیادی برای درک فیض نماز جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم! لذا ایشان برای اینکه مردم نماز شب را به جا آورند این چنین چاره اندیشی نموده بود که به دو نفر عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانی که در نماز جماعت حاضر می شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند. بدین ترتیب، قطعاً کسانی که در نماز جماعت ایشان شرکت می کردند نماز شب را هم می خواندند و با این کار مردم را به نماز شب وادار می کرد.

بنده (آیت الله العظمی بهجت) خیال می کنم فضیلت بکاء بر سیدالشهداء (علیه السّلام) بالاتر از نماز شب باشد زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست بلکه کالقلبی (مثل قلبی)، ولی حزن و اندوه و بکاء عمل قلبی است[۱]، به حدی که بکاء (گریستن) و دمعه (اشک چشم) از علائم قبولی نماز وتر است.[۲]


[۱]. در روایتی از امام جواد (علیه السّلام) آمده است الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال‏؛ آهنگ خدا نمودن با دل از خسته کردن اعضاء و جوارح با اعمال (غیر قلبی) رساتر است. بحارالانوار، ج‏۷۵، ص ۳۶۳٫

[۲]. در محضر بهجت، کتاب اوّل، ص ۲۱۶٫



روز پنجم محرم

مصائب روزهای محرم,بلایای دهه اول محرم, امام موسی کاظم

در این روز که مطابق با روز یکشنبه بوده است، عبیدالله بن زیاد مرادى را به دنبال شبث بن ربعى(41) فرستاد که در دارالاماره حضور یابد، شبث بن ربعى خود را به بیمارى زده بود و مى‏خواست که ابن زیاد او را از رفتن به کربلا معاف دارد، ولى عبیدالله بن زیاد براى او پیغام فرستاد که: مبادا از کسانى باشى که خداوند در قرآن فرموده است: «چون به مؤمنین رسند گویند: از ایمان آورندگانیم، و هنگامى که به نزد یاران خود - که همان شیاطینند - روند، اظهار دارند: ما با شماییم و مؤمنین را به سخره مى‏گیریم»(42)، و به او خاطر نشان ساخت که اگر بر فرمان ما گردن مى‏نهى و در اطاعت مائى، در نزد ما باید حاضر شوى.
شبث بن ربعى، شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتوان به خوبى تشخیص داد! ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود نشاند و گفت: باید به کربلا روى، پس شبث قبول کرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار به سوى کربلا گسیل داشت.(43)
در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیه‏السلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکته‏اى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره‌خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مى‏کردند سى هزار نفر بوده است.سپس عبیدالله بن زیاد به شخصى به نام زحر بن قیس با پانصد سوار مأموریت داد که بر جسر صراه(44) ایستاده و از حرکت کسانى که به عزم یارى امام حسین از کوفه خارج مى‏شوند، جلوگیرى کند، فردى به نام عامر بن ابى سلامه که عازم بود براى پیوستن به امام حسین علیه‏السلام از برابر زحربن قیس و سپاهیانش گذشت، زحر بن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم که مى‏خواهى حسین را یارى کنى، باز گرد! ولى عامر بن ابى سلامه بر زحرى بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان سپاهیان گذشت و کسى جرأت نکرد تا او را دنبال کند. عامر خود را به کربلا رساند و به امام حسین علیه‏السلام ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، او از اصحاب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه‏السلام بود که در چندین جنگ در رکاب آن حضرت شمشیر زده است.

تعداد لشکر عمر بن سعد
در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیه‏السلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکته‏اى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مى‏کردند سى هزار نفر بوده است.



زيارت امام حسين عليه السلام چه بركاتي دارد؟

الإمامُ الباقرُ عليه‏السلام: مُروا شيعَتَنا بِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه‏السلام؛ فإنَّ إتيانَهُ يَزيدُ في الرِّزقِ، ويَمُدُّ في العُمرِ، ويَدفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ.

امام باقر عليه‏ السلام فرمود: شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على عليه‏ السلام فرمان دهيد؛ زيرا زيارت آن، روزى را زياد مى ‏كند، عمر را دراز مى‏ گرداند و بدي ها را دور مى‏ سازد.

بحارالأنوار، 101 / 4 / 12 - منتخب ميزان الحكمة، 408


در سوگ امام حسين عليه السلام چگونه بايد تسليت گفت؟

إمامُ الباقرُ عليه ‏السلام: زِيارَةِ الحُسَينِ عليه ‏السلام يَومَ عاشوراءَ مِن قُربٍ أو بُعدٍ: ثُمَّ ليَندُبِ الحسينَ عليه‏السلام ويَبكيهِ، ويأمُرُ مَن في دارِهِ مِمَّن لا يَتَّقيهِ بِالبُكاءِ علَيهِ ...ولِيُعَزِّ بَعضُهُم بَعضا بِمُصابهِم بِالحُسَينِ عليه‏السلام ... قُلتُ: فكَيفَ يُعَزّي بَعضُنا بَعضا؟ قالَ: تَقولونَ: أعظَمَ‏اللّه‏ُ اُجورَنا بِمُصابِنا بِالحُسَينِ، وجَعَلَنا وإيّاكُم مِنَ الطّالِبينَ بِثارِه مَعَ وَلِيِّهِ الإمامِ المَهدِيِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ عليهم‏السلام.

امام باقر عليه ‏السلام فرمود: در حديث زيارت حسين عليه ‏السلام در روز عاشورا از مسافت نزديك يا دور: سپس، براى حسين عليه‏ السلام گريه و زارى كند و به كسانى كه در خانه ‏اش هستند و از آنها تقيه نمى‏ كند دستور دهد كه براى او بگريند ... و در سوگ حسين عليه‏ السلام به يكديگر تسليت گويند ... عرض كردم: چگونه به همديگر تسليت بگوييم؟ حضرت فرمود: بگوييد: خداوند اجر ما را به سبب مصيبتى كه از حسين به ما رسيده بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه در كنار ولىّ دم او، امام مهدى از خاندان محمّد عليهم‏ السلام، به خونخواهى او بر مى ‏خيزند.



اسلام که یک دین اجتماعی بود، هر ادب و سنت ملی که مخالف با عقل و شرع نبود، حفظ می‌کرد، در دوره اسلام ماه‌های حرام مورد احترام تمام قبایل بود، جز آنکه بنی‌امیه چون بر کرسی ریاست نشستند، نه تنها آداب و سنن دین اسلام را محو کردند، بلکه آداب و رسوم ملی عرب را هم زیر پا گذاشتند
 
 
خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است.
 
به گزارش فارس، یکی از سؤالاتی که پیرامون عاشورا مطرح می‌شود، این است که محرم جزو ماه‌های حرام است، پس چرا امام حسین(ع) در این ماه جنگ کرد؟ اصلاً فلسفه اینکه خدا خواست تا واقعه عاشورا در این ماه باشد،  چیست؟
 
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:
 
پیش از اسلام در میان ماه‌های قمری چهار ماه(رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم) حرام بوده که در آن بر طبق سنت حتی در جاهلیت جنگ و خونریزی حرام و پیکار در آن زشت شمرده می‌شد و هر قبیله‌ای هم که با هم جنگ داشتند، مانند: اوس و خزرج که 120 سال با هم نزاع و پیکار می‌کردند، در این چهار ماه متارکه می‌کردند.


خردمند بانوى بنى هاشم
خردمند بانوى بنى هاشم

نويسنده: آیت الله سید رضا صدر
وقتى كه زينب به سنّ ازدواج رسيد، على براى او كسى را كه در شرافت خانوادگى شايستگى همسرى او را داشت برگزيد، خواستگاران فراوانى از جوانان محترم و ثروتمند بنى هاشم و قريش براى زينب مى آمدند، ولى براى نوگل خاندان پيغمبر و بانوى خردمند بنى هاشم، عبدالله بن جعفر از همه شايسته تر بود.پدر عبدالله، جعفربن ابى طالب است كه ذوالجناحين (داراى دو بال) و اَبوالمساكين (پدر بينوايان) لقب يافت. جعفر، برادرِ تنىِ على و محبوب پيغمبر بود، ابوهريره در باره جعفر مى گويد:
پس از رسولخدا(ص)، بهتر از جعفربن ابى طالب كسى نبود.
جعفر هنگام ستمگرى و سختگيرى قريش، براى حفظ دينش به حبشه هجرت كرد، و وقتى كه از حبشه با عده اى از مسلمانان به مدينه بازگشت، رسيدنِ او به مدينه با فتح خيبر مصادف شد، رسول خدا، جعفر را در بغل گرفت و ببوسيد و چنين گفت:
«نمى دانم از آمدن جعفر دل شادترم و يا از فتح خيبر».
و نيز از رسول خدا شنيده شد كه مى فرمود:
«مردم از ريشه هاى گوناگون هستند، و من و جعفر از يك ريشه هستيم».


شب پنجم: حضرت زهیر(ع) و...

این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت سالة امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.

زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.



روز چهارم محرم الحرام

 بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
اول خلافت عثمان است . بدانكه گاهى كه عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود، امر خلافت را در ميان شش نفر به شورى افكند و مدت آنرا سه روز قرار داد چنانكه روز بيست و ششم ذيحجه معلوم شد. پس از آنكه عمر در سلخ ماه ذى الحجة درگذشت تا سه روز كار خلافت بجهت شورى تأخير افتاد و عاقبت بر عثمان قرار گرفت . پس روز چهارم عثمان لباس خلافت برتن پوشيد و مورخين ثبت كرده اند كه بعد از استقرار امر خلافت بر عثمان بسراى خويش آمد. جماعت بنى اميه ، صغير و كبير به شادمانى گرد او فراهم شدند و در خانه را از بيگانگان مسدود داشتند. در اين وقت ابوسفيان بانگ برداشت كه آيا غير از بنى اميه كس ديگر در اين سراى مى باشد؟ گفتند: نه . گفت : اى جماعت بنى اميه از در نشاط و بازى ، اين منصب خلافت را مانند گوى در ميان خود، دست بدست دهيد. قسم بآنكه ابوسفيان را سوگند بارور است كه نه عذابى است و نه حسابى و نه بهشتى است و نه جهنمى و نه حشرى است و نه قيامتى .
عثمان چون اين كلمات را شنيد، بيمناك شد كه اگر اين كلمات گوشزد مسلمانان شود، فتنه اى بزرگ پديد آيد. فرمان داد تا او را از مجلس بيرون كردند. گويند اول مسامحتى بود از عثمان در اجراى حكم خداوند. چه حكم مرتد قتل است نه اخراج از مجلس .
بالجمله ، پس از آن عبدالرحمن بن عوف بر عثمان وارد شد و عثمان را امر كرد بمسجد رود و بر منبر صعود كند. عثمان بمسجد رفت و بر منبر صعود كرد و خواست تا خطبه اى ايراد كند، راه سخن بر او مسدود شد و نتوانست چيزى بگويد. لاجرم گفت : اى مردم همانا ابوبكر و عمر ساخته اين مقام مى شدند و از آن پيش كه بالاى منبر شوند خطبه اى پرداخته و از بر مى كردند و بر بالاى منبر قرائت مى كردند و من تدارك اين كار نكردم و عاجز ماندم و شما آن را خرده نگيريد چه احتياج شما بامام عادل 51 افزون است از امام خطيب و زود باشد كه خطبه ها برحسب مراد اصغا نمائيد. اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد و بسراى خويش رفت .
در روايت روضه الاحباب است كه عثمان در اول جمعه از خلافت خويش بر منبر رفت . راه سخن بر او بسته شد و نتوانست اداء خطبه كند، لاجرم ترك خطبه كرد و اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد:
بسم الله الرحمن الرحيم ايها الناس سيجعل الله بعد عسر يسرا و بعدعى نطقا و انكم الى امام فعال احوج منكم الى امام قوال اقول قولى و استغفر الله لى ولكم . 
روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام تشویق و ترغیب نمود. 
به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از: 
1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ 

2. یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛ 
3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ 
4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ 
به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.

منابع :

فیض الاعلام شیخ عباس قمی، بحارالانوار، ج44، ص386

منبع: سایت راسخون


روز سوم

1. «عمر بن سعد» يك روز پس از ورود امام عليه‏السلام به سرزمين كربلا يعني روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهي از اهل كوفه وارد كربلا شد.6

2. امام حسين عليه‏السلام قسمتي از زمين كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي‏شد را از اهالي نينوا و غاضريّه به شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه روز ميهمان كنند.7

3. در اين روز «عمر بن سعد» مردي بنام «كثير بن عبداللّه‏» ـ كه مرد گستاخي بود ـ را نزد امام عليه‏السلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. كثير بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم؛ ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلاً چنين قصدي نداريم.

هنگامي كه وي نزديك خيام رسيد، «ابو ثمامه صيداوي» (همان مردي كه ظهر عاشورا نماز را به ياد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسين عليه‏السلام بود. همين‏كه او را ديد رو به امام عرض كرد: اين شخص كه مي‏آيد، بدترين مردم روي زمين است. پس سراسيمه جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليه‏السلام برو. گفت: هرگز چنين نمي‏كنم.

ابوثمامه گفت: پس دست من روي شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ كني. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشت‏كاري هستي و من نمي‏گذارم بر امام وارد شوي. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيكي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمده‏اي؟ حضرت در جواب فرمود:

«مردم كوفه مرا دعوت كرده‏اند و پيمان بسته‏اند، بسوي كوفه مي‏روم و اگر خوش نداريد بازمي‏گردم... .»



«اریک ماتسون» شرق‌شناس و عکاس امریکایی که سال‌ها در عراق و شام فلسطین به تحقیق و پژوهش در تاریخ اسلام می‌پرداخت در سال ۱۹۳۲ سفری به کربلا انجام داد تا از آنچه خود دومین شهر مقدس شیعیان نامیده عکاسی کند. عکس‌های او از کربلا شامل چند عکس از بیابان‌های اطراف شهر و نماهایی از حرم امام حسین (ع) و کوچه و خیابان‌های کربلاست.

 

 

 

بقیه عکسها در ادامه مطلب



عکس/ نماز ۲ رزمنده شیعه و سنی

دو رزمنده شیعه و سنی عراق که در عملیات عاشورا مشارکت داشته و منطقه راهبردی «جرف الصخر» که دروازه کربلا محسوب می‌شود را آزاد کردند به نشانه وحدت و برادری در کنار یکدیگر ایستاده و نماز ظهر و عصر را اقامه کردند.

خبرگزاری فارس: عکس/ نماز ۲ رزمنده شیعه و سنی
 

ابنا نوشت: دو رزمنده شیعه و سنی عراق که روز گذشته در عملیات "عاشورا" مشارکت داشته و منطقه راهبردی "جرف الصخر" که دروازه کربلا محسوب می‌شود را آزاد کردند به نشانه وحدت و برادری در کنار یک‌دیگر ایستاده و نماز ظهر و عصر را اقامه کردند.