شهادت امام رضا (ع),نحوه شهادت امام رضا (ع),زندگینامه امام رضا (ع)

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامي
در روايتي از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»
درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بيشتر عالمان شيعه و همچنين تعداد زيادي از علماي اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهايي وجود دارد؛ اما قول مشهور اين است كه آن حضرت، توسط «مأمون» خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد.
برخي از علماي اهل سنت بر اين نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و براي اين گفته خود دلائلي هم ذكر مي‌كنند. از جمله آن دلائل اين است كه مأمون دختر خود را به همسري امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتري امام رضا (ع) در برابر علما استدلال مي‌كرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و...
در ادامه خواهيم گفت كه به هيچ يك از دلائل در اين رابطه نمي‌توان استناد كرد.
همچنين عده‌اي از علماي اهل سنت نيز بر اين باورند كه امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنايت، عباسيان اما شخصي غير از مأمون، بوده است. براي مثال؛ ابن‌جوزي مي‌گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايت‌عهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم كردند.» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي‌رسد؛ زيرا «بيشتر مورخان و راويان اجماع دارند كه مأمون سم را به امام (ع) داده نه غير او.»
همچنين روايات مستندي از امام رضا (ع) وارد شده است كه در آن، حضرت شهادت خود را پيش‌گويي كرده و عامل اين جنايت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعين مي‌گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است. اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم كند...»
عده‌اي از پژوهشگران معتقدند كه شورش عباسيان در بغداد و تصميم مأمون براي حضور در اين شهر، سبب شد تا اطرافيان اين خليفه به وي هشدار دهند كه در نبود وي و حضور وليعهد ـ كه منظور امام رضا (ع) بود ـ كار حكومت به مشكل برخواهد خورد و به همين دليل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند.
به نظر مي‌رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همين مطلبي باشد كه ذكر شد. چرا كه قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي كار آمدن علويان نبوده است.
طبري مي‌نويسد: «مأمون نامه‌اي به بني‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي (ع) را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او درآيند؛ زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي (ع) نبوده است.»



رحلت حضرت محمد(ص)

وفات پیامبر,وفات حضرت محمد(ص),رحلت حضرت محمد (ص)

رحلت حضرت محمد (ص)
در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.


پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود:
" فراق نزديك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به  من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود."


در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: "مناسك خود را از من ‏فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد."
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين ‏و نگرانند. پيامبر در حالى كه به  فضل بن عباس و على بن ‏ابي‌‏طالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پيوست و شما نيز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد."
روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد.


سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: " کليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام."
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گرديده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد.


آگاه باشيد که من  درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم  ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد." آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند.

در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علي (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: " اي رسول خدا ، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم. " پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آنها را به علي سپرد.

فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد." ام سلمه، همسر پيامبر گفت: " علي را بگوييد بيايد.

زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگري نيست." هنگامي که علي (ع) آمد ، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي (ع)  خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:
"علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم."
سرانجام پيامبر (ص) هنگامي که سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد.


جلوه هايي از حقيقت وجودي نبي اکرم (ص) در قرآن کريم
از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود. شخصيت جامع و چند بعدي پيامبر اسلام و كمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجس



امام حسن مجتبی علیه السلام,زندگینامه امام حسن(ع),شهادت امام حسن (ع)

بخشی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام
ولادت
در نيمه ماه رمضان سوم هجري، اولين فرزند علي عليه‌السلام و فاطمه سلام الله عليها به دنيا آمد. پس از ولادت، نامگذاري از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند. تا اينکه جبرئيل ،امين وحي، فرود آمد و گفت: « خدايت سلام مي‌رساند و مي‌گويد چون علي براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون عليه السلام يعني شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربي است و شبّر، عبري است.»
جبرئيل گفت: « شبّر در زبان عرب به معناي« حسن» است.»
به اين ترتيب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنيه‌ي آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترين القابش« سيد» و «سبط» و «تقي» است.


نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏ اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمويشان، سپردند تا او را از شيري که به خاطر زايمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شير دهد. بعدها نيز رسول خدا براي امام حسن، ادعيه‌ي عافيت و حرزهاي مخصوص چشم‌زخم را خواندند.


ذکر امام در قرآن
ذکر امام حسن عليه السلام در قرآن : قرآن مجيد مشتمل است بر يادکردي از شخصيت‌ها، از خوبان يا از بدان، ليکن اين يادکرد گاهي همراه با ذکر نام است (همانند آنچه درباره موسي و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصيف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علي عليه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن عليه السلام نيز آياتي به صورت توصيف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آيه تطهير ، آيه ذوي القربي و آيه اولي الامر.



عکسی که بعد از 31 سال اجازه انتشار یافت!  
 
به گزارش انصاف نیوز، مجید خراطها در فیسبوک نوشت: «شب عملیات رمضان پشت میدان مین، رزمنده ها زمین گیر می شوند. از 150 نفر داوطلب 20 نفر انتخاب می شوند با گذشتن از میدان مین راه برای عبور بقیه باز شود. بیست نفر نوبتی روی زمین غلط می زنن تا راه باز شود.
 
این عکس صبح همان شب است ...
 
بیاد شیر مردان دیروز که چنین حماسه هایی خلق کردند...


در جلسه تفسیر آیت‌الله ری‌شهری مطرح شد
«صدیقان» مورد اشاره قرآن چه کسانی هستند؟

ما در نماز از خدا می‌خواهیم ما را در راه سبک زندگی پیامبران(ع)، صدیقان، شهدا و صالحان قرار دهد اما این «صدیقان» چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند؟

خبرگزاری فارس: «صدیقان» مورد اشاره قرآن چه کسانی هستند؟

خبرگزاری فارس- گروه فعالیت‌های قرآنی: جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله «محمدی ری‌شهری» پنج‌شنبه هر هفته پس از فریضه نماز مغرب و عشا در مصلای بزرگ ری برگزار می‌شود که در جلسه هفته گذشته، این مفسر قرآن کریم به تفسیر آخرین آیه سوره مبارکه «حمد» پرداخت که بخشی از آن در ادامه می‌آید:

صبحت در تفسیر و تبیین جمله نورانی «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»(حمد/7) است.

در نماز از خدا می‌خواهیم و به او عرض می‌کنیم که خدایا ما را به راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای، هدایت کن. این نعمت‌یافتگانی که ما چنین تقاضایی از خدا داریم چه کسانی هستند؟ راه آنها چه راهی است؟

قرآن در این موضوع به چهار دسته اشاره کرده است؛

«وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاء وَ الصَّالِحِینَ»(نساء/ 69)

دسته اول انبیاء هستند که در جلسه قبل به آن اشاره شد. دسته دوم از نعمت‌یافتگان الهی، صدیقان هستند که رتبه آنها پس از انبیاء مطرح شده است.



فارس گزارش می‌دهد
2 مُهر شهادت بر یک پیشانی/ رزمنده‌ای که 2 بار شهید شد

وقتی قسمتت شهادت باشد، فرقی ندارد که یک بار خبر شهادتت آمده باشد یا یک سال پس از اتمام جنگ...

خبرگزاری فارس: 2 مُهر شهادت بر یک پیشانی/ رزمنده‌ای که 2 بار شهید شد

به گزارش خبرگزاری فارس از قروه، زندگی پر فراز و نشیبی داشت، در همان اوان کودکی پدرش را از دست داده بود و نان‌آور خانواده بود، با اینکه به درس و مدرسه علاقه بسیاری داشت، اما نباید می‌گذاشت تا مادرش غیر از غم از دست دادن بزرگ خانه، غم چرخاندن خانواده را هم بخورد، تا کلاس پنجم خواند و پس از آن راهی تهران شد تا کارگری کند.

در سال 1335 در خانواده‌ای متوسط در روستای جداقایه از توابع قروه کردستان دیده به جهان گشوده بود، با این که هنگامی عازم راهی برای تکامل مردانگی خود می‌شد، احساس عجیبی داشت و او را در آستانه بزرگ شدن قرار می‌داد، اما یک حس دیگر نیز همراه او بود، حسی که برایش مبهم می‌نمود و نمی‌دانست این احساس چیست، چیزی شبیه مرد خانه شدن نبود، بلکه حسی بسیار فراتر از آن بود.

سال‌ها گذشت تا محمدحسن، این بزرگ مرد کوچک خانه، به بالندگی رسید و در این مدت نگذاشت در دل مادر و خواهر و بردارانش آب تکان بخورد..

همزمان با بزرگ شدن، شوری در تهران آن روزها می‌دید، شوری از جنس انقلاب و تحول، بارها دیده بود که در برابر چشمانش، مردم را به گلوله می‌بندند و آنان را به خاک و خون می‌کشند، کم کم آن حس ناشناخته در وجودش اوج می‌گیرد و جان می‌یابد، حالا دیگر برایش زیاد ناشناخته نیست، این حس کهنه سرباز می‌کند و محمدحسن با موج انقلابی مردم همراه می‌شود و هر بار که به زادگاه خود می‌آید اعلامیه‌های امام خمینی (ره) را با خود از تهران به قروه می‌آورد و بزرگان این شهر در روند طی شدن روزهای انقلاب در مرکز کشور قرار می‌گیرند.



۷ نفر اول جهنم چه کسانی هستند

امام صادق(ع) فرمود: در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سخت‌تر است، فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد و دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند ...

خبرگزاری فارس: ۷ نفر اول جهنم چه کسانی هستند
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، شیخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» درباره کیفر قابیل فرزند خطارکار حضرت آدم(ع) و دو نفر از بنی اسرائیل و دو تن از امت اسلام با توجه به روایات رسیده این چنین نقل می‌کند:

- راوى مى‌گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سخت‌تر است: فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد، دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم و دو نفر از این امت که یکى از آن‌ها بدتر از دیگران است و در تابوتى شیشه‌اى در زیر جهنم در دریاهایى از آتش قرار دارد.

-راوى از امام باقر(ع) پرسید: اولین کسى که وارد جهنم مى‌شود کیست؟، فرمودند: ابلیس و دو نفر دیگر که در سمت راست و چپ او هستند.

-اسحاق بن عمار صیرفى مى‌گوید: به امام کاظم(ع) عرض کردم: درباره آن دو نفر بر این چیزى بگویید و من درباره آن دو مطالب زیادى از پدرتان شنیده‌ام، فرمودند: اى اسحاق! اولى همانند آن گوساله و دومى همانند سامرى است.

عرض کردم: بیشتر بفرمایید.

فرمودند: به خدا سوگند آن‌ها عده‌اى را مسیحى، یهودى و مجوسى کردند، خداوند کار آن‌ها را نبخشد.

عرض کردم: بیشتر بفرمایید.

فرمودند: سه نفر هستند که خداوند به آن‌ها نظر رحمت نمى‌افکند، آن‌ها را پاک نمى‌کند و عذاب دردناکى براى آنها مهیاست.

عرض کردم: فدایت گردم، اینان کیستند؟

فرمودند: کسى که از جانب غیر خدا ادعاى امامت کند یا امام از طرف خدا را بدنام کند و یا گمان کند آن دو نفر بهره‌اى از اسلام داشته‌اند.

عرض کردم: بیشتر بفرمایید.

فرمودند: اى اسحاق! برایم فرقى ندارد که آیه محکمى از قرآن را محو کنم، پیامبرى حضرت محمد(ص) را انکار کنم، گمان کنم در آسمان خدایى نیست یا در امامت بر حضرت على(ع) پیشى بگیریم (یعنى گناه این کارها با گناه انکار امامت امیرالمؤمنین(ع) و ادعاى امامت خودم برابر است).

عرض کردم: فدایت شوم، بیشتر بفرمایید.

فرمودند: ای اسحاق! همانا در جهنم دره‌اى به نام «سقر» است، از زمانى که خداوند آن را آفریده، نفس نکشیده است، اگر خداوند به اندازه سر سوزنى به او اجازه تنفس بدهد، بدون شک همه زمینیان را آتش مى‌زند و همانا جهنمی‌ها از گرما، بدبویى، کثیفى و عذاب‌هایى که خداوند براى اهل این دره آماده کرده، گریزانند و همانا بدون شک در این دره کوهى است که همه کسانى که در این دره هستند از گرما، بدبویى، کثیفى و عذاب‌هایى که خداوند براى ساکنان این کوه مهیا کرده است، گریزان هستند.

و همانا بدون شک در این چاه افعى‌ای است که همه اهل این چاه از پلیدى، بدبویى، کثیفى و سم‌هایى که خداوند عزوجل در نیش آن براى اهلش مهیا کرده، گریزان هستند و همانا و بدون تردید در شکم این افعى هفت صندوق است که پنج نفر از امت‌هاى گذشته و دو نفر از این امت در آن هستند.

عرض کردم: فدایت شوم این پنج نفر و دو نفر کیستند؟

فرمودند: آن پنج نفر عبارتند از: قابیل که هابیل را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) درباره وجود خدا بحث کرد و منکر خدا شد و گفت: من زنده مى‌کنم و مى‌میرانم، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم، یهودا که گروهى را یهودى کرد و بولس که عده‌اى را مسیحى کرد و دو تن بیابانى از این امت.



اهمیت زیارت سیدالشهدا(ع)/ چرا به زیارت می‌رویم

امام صادق (ع) می‌فرمایند: اگر یکی از شما در عمر خود حج کند و حسین‌ بن‌ علی(ع) را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول‌الله (ص) را فرو گذاشته؛ زیرا حق حسین(ع) فریضه‌ای است از جانب خدا که بر هر مسلمانی واجب است.

خبرگزاری فارس: اهمیت زیارت سیدالشهدا(ع)/ چرا به زیارت می‌رویم
 

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، این روزها که کم کم به اربعین حسینی نزدیک می‌شویم همه جا هیاهویی برپاست، هر انسان عاشق و دلداده‌ای در تکاپوی فرهم کردن شرایطی برای شرکت در پیاده‌روی بزرگ روز اربعین است.

ملامهدی نراقی در بخشی از اثر گرانسنگ خود با عنوان «جامع‌السعادات» درباره «چرایی و چگونگی زیارت» مطالبی را به رشته تحریر درآورده است که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانیم: 

بدان که نفوس قوی و قدسی، به خصوص نفوس پیغمبران و امامان، چون از بدن‌های شریف خود رحلت نمودند و از آنها جدا شدند و به عالم تجرد بالا رفتند و نهایت احاطه و استیلا بر این عالم حاصل کردند، امور این عالم در نزد ایشان ظاهر و منکشف می‌شود و ایشان را توانایی و امکان تأثیر و تصرف در موارد این جهان خواهد بود. پس، هر که برای زیارت ایشان نزد قبورشان حاضر شود، بر او ‌آگاهی و اطلاع دارند. به خصوص که مقابرشان محضر ارواح مقدس و والای ایشان و جایگاه حضور اشباح برزخی و نورانی ایشان است؛ پس در آنجا حاضرند: بل احیاء عند ربهم یرزقون (بلکه زندگان‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند).

و به آنچه خداوند از فضل و کرم خود به ایشان داده است، شادمان‌اند؛ پس به زائران قبور خود و حاضران آرامگاه خویش علم و اطلاع تام دارند و سؤال و توسل و تضرع و درخواست شفاعت را می‌شنوند و نسیم الطاف ایشان بر آنان می‌وزد و تراوش‌های انوارشان بر آنان فرو می‌ریزد و از خدا در روا شدن حاجات و برآمدن مطالب و آمرزش گناهان و برطرف شدن گرفتاری و اندوهشان شفاعت می‌کنند این است راز اینکه زیارت پیغمبر (ص) و ائمه مستحب مؤکد است.

علاوه بر اینکه زیارت ائمه اطهار علیهم‌السلام، پیوند با آنها و نیکی در حق ایشان و اجابت ایشان است، باعث سرور ایشان و تجدید عهد ولایت و احیای امر و بلند آوازه کردن کلمه ایشان و سرکوب و خاموش ساختن دشمنانشان است. پوشیده نیست که هر یک از این امور اجر عظیم و ثواب بسیار و شریف‌ترین طاعات نباشد؟ و حال آنکه زیارت مؤمن، فقط از این جهت که مؤمن است اجر بزرگ و ثواب بسیار دارد و در شریعت پاک، تأکید و ترغیب بسیار به آن شده است. از این رو، زندگان به زیارت مردگان خود می‌روند و این طریقه چنان میان ایشان متعارف است که سنتی طبیعی به شمار می‌رود و نیز جلالت مؤمن در نزد خدا و ثواب پیوند با او و احسان به او و شاد ساختن او ثابت شده است.

و چون حال مؤمن از این جهت که مؤمن است چنین است، پس چه گمان می‌کنی درباره کسی که خدا او را از هر خطایی محفوظ داشته و از پلیدی گناه، پاک و مطهر ساخته و او را بر همه خلایق برگزیده و برانگیخته و حجت بر عالمیان قرار داده و او را پیشوای مؤمنان و مقتدای مسلمانان، پسندیده است و به خاطر او آسمان‌ها و زمین‌ها را آفریده و او را صراط و راه و دیده‌بان و دلیل خود قرار داده است دری که از آن در آیند و نوری که از آن روشنی گیرند و [نیز] امین کشور خود و ریسمانی که مایه پیوند میان او و بندگان اوست، از رسولان و پیامبران و امامان و اولیا.

و اما اخباری که در فضیلت زیارت پیغمبر (ص) و ائمه (ع) وارد شده بسیار و بی‌شمار است. رسول خدا (ص) فرمود: «هر که قبر مرا بعد از وفات من زیارت کند، مانند کسی است که در حیات من به سوی من هجرت کند. پس اگر این را نتوانید، به من سلام فرستید که سلام شما به من می‌رسد» و به امیر مؤمنان (ع) فرمود: «یا اباالحسن، خدای تعالی قبر تو و قبر فرزندان تو را خانه‌ای از خانه‌های بهشت و عرصه‌ای از عرصه‌های آن قرار داده است و دل‌های برگزیدگان بندگان خود را مایل به شما ساخته است تا خواری و اذیت در راه شما را تحمل کنند و قبور شما را آباد سازند و برای تقرب به خدا و دوستی رسول او به زیارت آنها ‌آیند. یا علی، آنان به شفاعت من مخصوص‌اند و بر حوض من وارد می‌شوند ایشان‌اند زائران من و همسایگان من، فردا در بهشت.

«یا علی، هر که قبرهای ایشان را تعمیر و نگهداری کند، مانند کسی است که سلیمان، پسر داود، را بر ساختن بیت‌المقدس یاری کرده است و هر که قبور شما را زیارت کند، معادل است با هفتاد حج بعد از حجة‌الاسلام (حج واجب) و از گناهانش بیرون آید تا بازگشت از زیارت شما، مانند روزی که از مادر متولد شده است. بشارت باد تو را و بشارت ده دوستان خود را به نعمت‌هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده؛ اما اراذل و اشرار، مردم زیارت کنندگان قبور شما را سرزنش می‌کنند، چنان که زن بدکار را سرزنش می‌کنند. ایشان‌اند بدترین امت من که شفاعت من به آنها نمی‌رسد و در حوض من وارد نمی‌شوند».

و امام صادق (ع) فرمود: «اگر یکی از شما در عمر خود حج کند و حسین‌بن‌علی (ع) را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول‌الله (ص) را فرو گذاشته؛ زیرا حق حسین (ع) فریضه‌ای است از جانب خدا که بر هر مسلمانی واجب است». و حضرت امام رضا (ع) فرمود: «هر امامی را عهدی است بر گردن دوستان و شیعیانش و از وفای کامل و ادای نیکوی عهد، زیارت قبور ایشان است، پس هر که ایشان را از روی رغبت، زیارت و تصدیق کند، ائمه و شیعیان او در روز قیامت خواهند بود».



عوامل مؤثر در اجابت دعا کدامند/ خواص «بسم الله‌ الرحمن‌ الرحیم»

کسی که دست به دعا برمی‌دارد، باید علاوه بر اینکه به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم، حسن ظن داشته و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند، لازم است توصیه‌های ائمه اطهار(ع) را در این زمینه مورد توجه قرار دهد.

خبرگزاری فارس: عوامل مؤثر در اجابت دعا کدامند/ خواص «بسم الله‌ الرحمن‌ الرحیم»
 

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، واژه‏ «دعا» به معناى خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهى منظور از آن، مطلق خواندن است. دعا در اصطلاح «خواستن حاجت از خداوند» است. کلیدواژه دعا و مشتقات آن در قرآن کریم تقریباً در 13 معنا به کار رفته است.

از آنجایی که دعا نیز نوعى عبادت به شمار می‌رود لذا مانند دیگر عبادت‏‌ها داراى شرایط مثبت و منفى است که با رعایت آنها، عامل تقرّب بوده و مستجاب خواهد شد.

در آیات قرآن کریم آمده است: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ بخوانید مرا، اجابت می‌کنم شما را.

خداوند در این آیه شریفه بـه صراحت اعلام مى‌دارد: هر که مرا بخواند و از من چیزى بطلبد دعایش را مى‌پذیرم و بـه استجابت مى‌رسانم و حاجتش را برآورده مى‌کنم.

البته معناى «استجابت دعا» این نیست که دعا فوراً مستجاب شده و آثار آن سریعاً ظاهر شود؛ بنابراین گاهى اثر اجابت بعد از چهل سال ظاهر مى‏‌شود یا اینکه خداوند عوض آن دعا را در آخرت به چند برابر عطا مى‏‌کند به طورى که دعاکننده با مشاهده‏ آن آرزو مى‏‌کند، اى کاش هیچ دعا و حاجتى از من در دنیا مستجاب نمى‌شد.



وستای خرو که در ۲۵ کیلومتری طبس و در دل کوه‌های شتری مشرف به طبس قرار دارد

به گزارش خبرنگارپایگاه اطلاع رسانی هودر،این روستا مملو از آثار تاریخی و طبیعی زیاد است که مهم‌ترین آن چشمه آبگرم مرتضی‌علی بوده که به نوعی منحصر به‌فرد است. چشمه‌ای که از یک طرف آن آب‌گرم و از سوی دیگر آن آب‌سرد بیرون می‌آید

‌مبدا آبی که اغلب مزارع و باغات طبس را مشروب می‌کند و از طریق نهر آبی به طبس منتقل می‌شود از این ناحیه منشاء می‌گیرد

سرو روستای خرو از میراث‌ طبیعی طبس است که بیش از هزار سال عمر دارد. ارتفاع این درخت حدود ۲۵ متر، محیط تنه در ارتفاع ۵٫۱ متری ۵٫۶ متر و عمر آن بیش از هزار سال تخمین زده می‌شود

قلعه خرو را نیز می‌توان از دیگر آثار تاریخی دیدنی روستای خرو طبس معرفی کرد. این قلعه که مربوط به دوره صفوی است از قلوه سنگ، برفراز تپه‌ای مشرف به روستاهای خرو علیا و خرو سفلی با میدان‌دید وسیع بنا شده است.

 
 

 



بزرگداشت شیخ مفید(ره)

شیخی که در «المؤجز فقه» تحول ایجاد کرد/ ماجرای عنایت امام زمان(عج) به فقیه شیعی

شیخ مفید سؤالی را به اشتباه جواب داد، ولی امام زمان(عج) با پیغامى آن را اصلاح فرمود، پس از مدتى که مرحوم مفید آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف شد، آن حضرت طى نامه‌اى فرمود: بر شماست که فتوا بدهید و بر ماست که شما را استوار کرده و نگذاریم در خطا بیفتید.

خبرگزاری فارس: شیخی که در «المؤجز فقه» تحول ایجاد کرد/ ماجرای عنایت امام زمان(عج) به فقیه شیعی
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نهم آذر روز بزرگداشت «محمد بن محمد بن نعمان» (336 ـ 413) مشهور به شیخ مفید یکی از بزرگترین علمای شیعه و اسلام  است، به همین مناسب پیرامون زندگانی این عالم بزرگ شیعی از کتاب «تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه» نوشته عبدالرحیم عقیقی بخشایشی می‌آید:

شیخ مفید نامش محمد بن محمد بن نعمان هم متکلم و هم فقیه است، وی در سال 338 متولد و در سال 413 درگذشته است، کتاب معروف او در فقه به نام «مقنعه» است و چاپ شده و موجود است، شیخ مفید از چهره‌های بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است.

 



گفتاری از حجت‌الاسلام ناصر رفیعی

۴ خصوصیت عالِم از زبان امام کاظم(ع)/ اجازه ندهیم عاشورا به تحریف آلوده شود

حجت‌الاسلام رفیعی از اساتید حوزه علمیه می‌گوید: در عزاداری‌ها و سایر مراسم و مناسک باید از آسیب‌ها دوری کنیم و مستحبات را بر واجبات برتری ندهیم. نباید اجازه دهیم عاشورا به تحریف آلوده شود.

خبرگزاری فارس: ۴ خصوصیت عالِم از زبان امام کاظم(ع)/ اجازه ندهیم عاشورا به تحریف آلوده شود
 

خبرگزاری فارس ـ حجت‌الاسلام ناصر رفیعی (استاد حوزه علمیه): براساس حدیثی از امام کاظم (ع)؛ «وجدت علم الناس فی اربع. اولها: ان تعرف ربک، و الثانیه: ان تعرف ما صنع بک، والثالثه: ان تعرف مااراد منک، و الرابعه: ان تعرف ما یخرجک من دینک»: تمام علوم در چهار چیز جمع شده است که اگر کسی آنها را بداند عالم و آگاه شناخت می‌شود البته منظور ایشان از عالم به معنای علم مدرکی و دانشگاهی نیست بلکه همان معرفت و آگاهی است.

۱ـ خداشناسی

نخستین مورد براساس حدیث امام کاظم(ع) خداشناسی است، باید خدا را بشناسیم تا به شناخت‌های دیگر برسیم امروز هم در دنیا هستند کسانی که هنوز بت، گاو یا انسان می‌پرسند نظیر هندوها، حتی مسیحیان که پدر، پسر و روح‌القدس را می‌پرستند یا کمونیست‌ها که اصلا اعتقادی به خدا ندارند اما با این حال نخستین سؤال برای انسان این است که خالق هستی کیست، آنکه به انسان شعور و فهم داده کیست؟

پاستور معتقد است که وقتی به کشف‌های ریز رسیده اعتقادش به خدا بیشتر شده و متوجه شده که همه چیز در دنیا از روی نظم و ترتیب است از مسائل ریز گرفته تا درشت و تغییر فصول و روزها و شب‌ها. حال هر فردی از راه خود می‌تواند خداوند را بشناسد یک دانشمند از راه علم خود و یک کشاورز از کشاورزی نخستین آگاهی و معرفت که خداوند در قرآن کریم هم می‌فرماید که نیاز به فهم و یادگیری دارد وجود خداست تا به هر چیزی برای رفع نیازهای روحیمان متوسل نشویم.

هنوز هم در عالم افرادی داریم نظیر مارکسیست‌ها که یک زمانی بازارشان داغ بود و تصور می‌کردند که عالم خود به خود ایجاد شده و خالقی ندارد در آن دوران حتی امام راحل برای گورباچف رهبر کمونیست‌های روسیه نامه هم دراین باره نوشتند یا بودیسم‌ها،‌ هندوییسم‌ها که بت، آدم و حیوان می‌پرستند.

۲ـ خودشناسی

نکته دوم از حدیث امام کاظم خودشناسی است اینکه بدانیم چه کسی هستیم و از این طریق استعدادهایمان را بشناسیم و تقویت کنیم این هم جز از راه خداشناسی محقق نمی‌شود.

۳ـ وظیفه شناسی

نکته سوم براساس حدیث امام کاظم(ع) وظیفه‌شناسی است اینکه بفهمیم خداوند بیکار نبوده که چند نفر را خلق کند بی خود و بی جهت و سپس بمیراند، اینها با حکمتش جور در نمی‌اید حکیم کار بیهوده نمی‌کند در قرآن کریم هم آمده شما فکر می‌کنید ما شما را بیهوده آفریدیم؟ خلاصه باید ببینیم وظیفه ما چیست برای چه خدا این زبان و دست و دهان را به ما اعطا کرده است؟ اگر نه که باید فرشته می شدیم که هیچ غریزه و اختیاری نداشتیم و گناه نمی‌کردیم اما انسان اینطور نیست چرا که اگر بود اختیار از او سلب می‌شد لذا خداوند انسان را آفرید تا تصمیم بگیرد با زبانش ناسزا بگوید یا صلوات بفرست و لا اله الاالله بگوید.

نقلی از آیت‌الله جوادی آملی شنیدم که فرمودند چرا خداوند گفته‌اند که الرحمن علم القرآن و خلق الانسان، چرا ابتدا خلق الانسان را نیاورند و سپس علم القران؟ دلیلش این است که انسانیت انسان به فهم قرآن است، انسانی که قرآن را بفهمد ، انسان است. از همسر رسول الله (ص) پس از رحلت ایشان شنیدند که فرمود پیغمبر «کانه خلقه القرآن» بودند. بنابراین کسی که اخلاقش قرآنی است و الکاظمین الغیظ است زود عصبانی نمی‌شود، از کوره در نمی‌رود و زود می‌بخشد بنابراین تمام علوم در خداشناسی، خودشناسی و وظیفه شناسی جمع شده است.

امروز با گسترش روز افزون اینترنت، سایت‌ها، ماهواره،‌شبکه‌های اجتماعی و ... که میلیاردها دلار دشمن در حال هزینه کردن برای بی دین کردن جوانان و نوجوانان حکومت‌های اسلامی است، نظیر اندلوس یا حکومت سبا که به دلیل فساد از هم پاشید دیگر نیازی به جنگ نظامی ندارد ، راه مبارزه با جنگ فرهنگی هم جلسات و هیئت‌های مذهبی است البته به شریطی که به انحراف کشیده نشود و خرافات قاطی آن نشود.

۴ـ آسیب‌شناسی

چهارمین نکته از حدیث امام کاظم توجه به آسیب شناسی یا آفت شناسی است در عزاداری‌ها، مباحث مهدویت، عاشورا و سایر مراسم‌ها و مناسک‌هایمان باید از آسیب‌ها دوری کنیم باید آسیب‌ها را شناخته و عزاداری مستحب را بر واجبات برتری ندهیم چرا که صلاح نیست ترک واجب کرده و به مستحبات بپردازیم. در جلسات و هیئآت بعضاً دیده می‌شود که دروغ‌هایی گفته می‌شود چرا روضه دروغ خوانده می‌شود با اینکه دروغ حرام است؟ بدترین دروغ هم دروغ بستن به خدا و پیغمبر (ص) است.

براساس روایتی کسی امام حسین (ع) را در خواب دید که گوشت بدن خود را تکه تکه به دندان می گیرد، ترسید و از خواب بیدار شد نزد فردی رفت و به او گفت روضه دروغ می خوانی نباید اینکار را بکنی چرا که امام حسین (ع) در آرامش نیست. یک نفر برای ما شاهد بیاورد که پس از قضیه کربلا در سال ۶۱ هجری، در عزاداری‌ها بگویند «من سگ حسینم» یا شعارهایی که بی‌محتوا و بی‌فایده سر دهند!

خود حضرت زینب (س) روز عاشورا زمانی که به گودی قتله گاه رفتند نخستین چیزی که گفتند اینکه خدایا این قربانی را از ما بپذیر و سپس نوحه‌سرایی کردند خود امام حسین (ع) هم در لحظات آخر با چهره‌ای بشاش زیر لب می‌گفتند که خدایا راضی‌ام به رضای تو. بنابراین نباید اجازه دهیم عاشورا به تحریف آلوده شود.



زندگی‌نامه امام موسی كاظم علیه السلام

نام:موسى‏ بن جعفر.

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نكته:امام موسی كاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی كاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد امام موسی كاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

نام مادر امام موسی كاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

 





حجت‌الاسلام ناصر رفیعی عنوان کرد

ماجرای شیعه‌ امام کاظم(ع) و سؤال دور از انتظار وزیر هارون‌

محفل جشنی برپا بود و مقام‌های کشوری و لشکری دور تا دور مجلس نشسته بودند، ناگهان وزیر هارون‌‌الرشید به یکی از شیعیان امام موسی کاظم(ع) گفت: شنیدم که تو پیرو موسی‌ بن جعفر هستی؟! همه نگاه‌ها به سوی آن شخص جلب شد.

خبرگزاری فارس: ماجرای شیعه‌ امام کاظم(ع) و سؤال دور از انتظار وزیر هارون‌
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حجت‌‌الاسلام ناصر رفیعی کارشناس دینی با اشاره به شیوه یاران امام موسی کاظم(ع) در نشر معارف اهل بیت(ع) به بیان داستانی کوتاه و جالب از باب الحوائج(ع) پرداخت که در ادامه می‌آید:

 شخصی خدمت امام موسی کاظم(ع) آمد و گفت: یا بن رسول الله! فلانی بی‌دین است، فلانی منافق است، فلانی ضد شما است!

امام کاظم(ع) فرمود: بنشین! چه شده است!

گفت: آقا! من خودم دیدم و شنیدم، فلان آقا بود، در مجلس وزاری بغداد - وزرای هارون‌ الرشید- دور تا دور نشسته بودند، این آقا که اظهار دوستی به شما می‌کنند، در جلسه بود، وزیر هارون الرشید از او پرسید: شنیدم که امام شما موسی بن جعفر(ع) است؟

آن شخص گفت: هر که موسی بن جعفر(ع) را امام بداند، لعنت به او! موسی‌بن جعفر غیر از امام است، امام نیست، اگر این عقیده را نداشته باشم، خدا و پیامبرش من را لعنت کنند.

امام(ع) فرمود: حرف درستی زده است! یعنی موسی‌بن جعفر غیر از امام باطل است، من امام باطل نیستم، من امام بر حق هستم، هارون الرشید امام باطل و امامی که ستمگر است، سخن او یعنی موسی بن جعفر پیشوای ستمگر نیست، منظورش این بود.

گفت: آقا! همچین چیزی به ذهن من نرسید! این را شما می‌فرمایید.

امام کاظم(ع) فرمود: روشن است آدمی که شیعه و پیرو ماست و ما را قبول دارد، باید در مجلس دشمن و پیش وزیر هارون الرشید تقیه کند.



ماجرای دیدار آقا با ننه غلام+تصاویر

ننه غلام پس از شنیدن خبر میزبانی‌اش از رهبر انقلاب، یک دفعه مثل برق‌زده‌ها بلند می‌شود، کسی که او را در این حال می‌بیند، باورش نمی‌شود که تا چند ثانیه قبل، آرام روی تختش نشسته بود.

خبرگزاری فارس: ماجرای دیدار آقا با ننه غلام+تصاویر
 

سایت فردا نوشت: اخیرا در کتابی با عنوان "میزبانی از بهشت”مجموعه از دیدارهای مقام معظم رهبری با چند خانواده شهید منتشر شده است .هفته بسیج بهانه ای است برای بیان ماجرای شیرین یکی از این دیدارها .

مشهد، سال 1343

کمی آن طرف تر از کوچه بازار سرشور، کوچه نسبتاً باریکی بود که آن روز پر از نور و هیاهو بود. زن‌ها داشتند مقدمات یک عروسی سنتی را آماده می‌کردند. حاجیه خانم میردامادی، همسر آیت‌ا… سیدجواد خامنه‌ای، می‌خواست پسر دومش را داماد کند. ننه غلام هم آمده بود کمک، همین طور که میوه‌ها را لب حوض می‌شست و در سبدی می‌ریخت، با لهجه شیرین تربتی‌اش ریزریز حرف می‌زد و زن‌های دیگر را سرگرم می‌کرد. چنان خوش صحبت بود که مجال حرف زدن به کس دیگری نمی‌رسید. ننه غلام از سر ذوق و علاقه‌اش آمده بود کمک، اما خدیجه خانم که از مشکلاتش خبر داشت، از همان صبح، مقداری پول کنار گذاشته بود که آن شب به او هدیه بدهد.

 

داماد که وارد خانه شد، ننه غلام مدام از زن‌ها صلوات می‌گرفت و زیر لب ذکر می‌گفت، تا این جوان نورانی بلند بالا چشم نخورد. ننه غلام، بزرگ شدن سیدعلی آقا را دیده بود و حالا این عروسی خیلی به او می‌چسبید.



ماجرای دیدار آقا با ننه غلام+تصاویر

ننه غلام پس از شنیدن خبر میزبانی‌اش از رهبر انقلاب، یک دفعه مثل برق‌زده‌ها بلند می‌شود، کسی که او را در این حال می‌بیند، باورش نمی‌شود که تا چند ثانیه قبل، آرام روی تختش نشسته بود.

خبرگزاری فارس: ماجرای دیدار آقا با ننه غلام+تصاویر
 

سایت فردا نوشت: اخیرا در کتابی با عنوان "میزبانی از بهشت”مجموعه از دیدارهای مقام معظم رهبری با چند خانواده شهید منتشر شده است .هفته بسیج بهانه ای است برای بیان ماجرای شیرین یکی از این دیدارها .

مشهد، سال 1343

کمی آن طرف تر از کوچه بازار سرشور، کوچه نسبتاً باریکی بود که آن روز پر از نور و هیاهو بود. زن‌ها داشتند مقدمات یک عروسی سنتی را آماده می‌کردند. حاجیه خانم میردامادی، همسر آیت‌ا… سیدجواد خامنه‌ای، می‌خواست پسر دومش را داماد کند. ننه غلام هم آمده بود کمک، همین طور که میوه‌ها را لب حوض می‌شست و در سبدی می‌ریخت، با لهجه شیرین تربتی‌اش ریزریز حرف می‌زد و زن‌های دیگر را سرگرم می‌کرد. چنان خوش صحبت بود که مجال حرف زدن به کس دیگری نمی‌رسید. ننه غلام از سر ذوق و علاقه‌اش آمده بود کمک، اما خدیجه خانم که از مشکلاتش خبر داشت، از همان صبح، مقداری پول کنار گذاشته بود که آن شب به او هدیه بدهد.

داماد که وارد خانه شد، ننه غلام مدام از زن‌ها صلوات می‌گرفت و زیر لب ذکر می‌گفت، تا این جوان نورانی بلند بالا چشم نخورد. ننه غلام، بزرگ شدن سیدعلی آقا را دیده بود و حالا این عروسی خیلی به او می‌چسبید.



آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به یک نکته از سخنان مقامات امریکایی درباره ضرورت حفظ امنیت اسرائیل در سایه مذاکرات هسته‌ای، تأکید کردند: این را بدانید که چه توافق هسته ای بشود و چه نشود، اسرائیل روز بروز ناامن تر خواهد شد.

به گزارش خاورستان به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، در آخرین روز از هفته بسیج، اعضای مجمع عالی بسیج مستضعفین با حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلام صبح امروز (پنج‌شنبه) در دیدار اعضای مجمع عالی بسیج و نمایندگان اقشار مختلف بسیج، احساس مسئولیت انسانی و الهی و بصیرت را دو پایه اصلی تفکر منطقی بسیج دانستند و ضمن تحسین تلاش، جدیت و ایستادگی هیأت مذاکره کننده ایرانی، به بی نیازی ملت ایران به جلب اعتماد امریکا اشاره کردند و افزودند: به همان دلیلی که با اصل مذاکرات مخالف نبودیم با تمدید مذاکرات هم مخالف نیستیم البته هر قرار عادلانه و عاقلانه را قبول می کنیم اما می دانیم که این دولت امریکا است که نیازمند توافق است و از هرگونه عدم توافق ضرر خواهد کرد و اگر این مذاکرات در نهایت نیز به نتیجه نرسد، جمهوری اسلامی ایران ضرر نخواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی، همراه شدن فکر و علم و منطق را با عشق و انگیزه های درونی، رمز حضور موفق بسیج در میدان های متنوع و گسترده عمل خواندند و افزودند: اولین و اصلی ترین پایه تفکر بسیجی که برگرفته از مبانی مستحکم دینی است، احساس مسئولیت انسانی و الهی در قبال خود و خانواده و جامعه و بشریت است.
ایشان افزودند: دومین پایه تفکر بسیجی که تکمیل کننده پایه اول و شرط لازم آن است، بصیرت و روشن بینی به معنای شناخت زمان و اولویت ها، شناخت دوست و دشمن و شناخت ابزار مقابله با دشمن، است.
رهبر انقلاب اسلامی، نبود بصیرت را زمینه ساز  گرفتار شدن در شبهات، نادانی ها و کج فهمی ها دانستند و خاطرنشان کردند: کسانی که بصیرت ندارند، همانند بیچارگانی که در فتنه 88 گرفتار شدند، در فضایی غبارآلود حرکت و عمل می کنند و به همین علت چه بسا به دشمن کمک کنند و دوست را هدف حمله قرار دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید براینکه احساس مسئولیت بدون داشتن بصیرت، بسیار خطرناک است، گفتند: برخی افراد، در دوران مبارزات قبل از انقلاب، و در سه دهه اخیر با احساس مسئولیت اما بدون بصیرت اقداماتی کردند که در نهایت به ضرر نهضت امام و انقلاب و کشور تمام شد.



قیامت خواهد آمد!

f5a81b54b8a94b30f20968100574432a

نویسنده: فرزان خاموشی

قیامت نزدیک است، نزدیک تر ازچشم به ابرو! … خیلی نزدیک… باور کنیم.

هیچ باورمان می شود که شاید تا چند لحظه دیگر زنده نباشیم؟ چیزی که برای عده ای حتمی است، خود ما هم افرادی را دیده ام که اندکی پیش زنده و اندکی بعد جان باخته اند. همه ی این ها برای باور ماست، چه بسا فردا ما هم «مرده ای» باشیم که بر صحنه ی یقین دیگران حک شویم! تازه آن وقت به خود بیاییم و فریاد بزنیم: خدایا! مرا به دنیا بازگردان، تا انسان صالح و مفیدی باشم!

و جواب بشنویم: هرگز!

این صحنه، حقیقتی است که واقع خواهد شد، همان طور که قیامت برپا خواهد شد.

قیامت نیز مانند «مرگ» در یک لحظه تحقق می یابد، بلکه زودتر از یک لحظه؛ از یک چشم به هم زدن نیز کمتر، خیلی خیلی زود! چه بسا در آینده ای نزدیک، زمین زیر و زبر شود؛ دریاها بخشکد، کوه ها از هم بپاشد، خورشید بی فروغ گردد و قیامت تحقق یابد. آیا آماده مسافرت هستیم؟

اگر جواب مثبت است، پس کوله بار خود را آماده کنیم؛ توشه ی سفر برگیریم؛ حساب ها را تسویه کنیم که مرگ نزدیک است و پس از مرگ نیز، قیامتی حتمی است؛ جایی که انسان های خوب از بدان جدا می شوند و عاقبت هر گروهی در گرو اعمال خویش است.

عده ای در بهشت برین، جام شادمانی بر می گیرند و تعدادی نیز در «عذاب دوزخ» برای همیشه معذبند. اکنون با هم به تماشای صحنه هایی از قیامت می رویم، تا بیشتر باورمان شود که «آخرت» کجاست و چه ماجراهایی دارد.



پس از حمله به تابلو شهدا؛

به بهانه یافتن گنج ؛ قبر یک مادر شهید تخریب شد!

آرامگاه مادر شهید صادق فدایی  توسط افراد ناشناس و با انگیزه نا معلوم نبش هتک حرمت شد.

به گزارش بهجت نیوز ؛  حاشیه قبر مادر شهید صادق فدایی در آرامستان پوریایی ولی روستای کمامردخ فومن توسط افراد ناشناس کنده کاری شده و این کنده کاری ها موجب تخریب آرامگاه این مادر شهید شد.

یکی از افراد آگاه از بیرون ریخته شدن استخوانهای مادر شهید توسط این افراد خبر داد.

انگیزه این افراد که حاشیه آرامگاه را تا عمق بیشتر از نیم متر حفر کرده اند مشخص نشده است اما یکی از احتمالات ممکن حفر با انگیزه کشف عتیقه جات بوده است.

وقایع رخ داده شده درباره آرامگاه مادر شهید فدایی موجب ناراحتی و دلخوری خانواده شهید شده است.

یکی از اعضای خانواده شهید نیز در گفتگو با ماسال نیوز، درباره پر نمودن حفره ایجاد شده بدون حضور اعضای خانواده این مادر شهید گلایه کرد و گفت: این انتظار از مقامات قضایی شهرستان وجود داشت که به یکی از اعضای خانواده مادر شهید در این باره اطلاع رسانی میشد تا ابهامی برای خانواده بوجود نمی آمد.

وی افزود: مقامات قضایی و آگاهی شهرستان فومن باید درباره اینکه آیا این افراد قصد اهانت به مادر شهید داشته اند یا خیر اطلاع رسانی شفافی داشته باشد تا مردم بدانند انگیزه این افراد ناشناس بوده است؟

به گزارش بهجت نیوز ؛ این اتفاق در حال رخ داد که چندی پیش فردی ناشناس به تابلو نصب شده در منطقه شپولکنار حمله و آن را پاره کرده بود!



عکسی جهت نصب در اتاق رئیس جمهور محترم(+۱۸)

عکسی جهت نصب در اتاق رئیس جمهور محترم

با عرض پوزش از تمام مادران شهیدان

این شهیدی که مشاهده می کنید یکی ار نیرو های اطلاعات عملیات در جنگ با عراق است که بعد از اسارت به این وضع فجیح شکنجه شده و به شهادت رسیده است
این عزیز به خاطر این که رمز بیستم را قورت می دهد و نخواسته رمز را لو دهد ابتدا گوشش را می برند و چشم هایش را در می آورند و در مراحل بعدی لب ها و بینی این شهید را می برند و در آخر هم بعثی های ملعون نتوانسته اند رمز را بدست آورند تصمیم می گیرند شکم این شهید را بشکافند تا شاید رمزی را که روی کاغذ نوشته شده بود و او قورت داده بود را از داخل شکمش پیدا کنند…..!
حالا ماهم خوب داریم قدر دانی می کنیم………..

IMG-20141120-WA0000



بسیج در کلام شهیدان

بسیج در کلام شهیدان
  • «برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت از اوامر امام عزیزمان، این قلب تپنده امت‏حزب الله بتوانید مروج و مبلغ خوبی برای اسلام عزیز در منطقه باشید. ان‏شاءالله‏» 
    پاسدار شهید غلامحسین طالبی رحمت آبادی از : شهرری
  • «برادران بسیجی که به حق پشتوانه انقلاب و وارثان حقیقی خون شهدا می‏باشید، باید همگی و در همه حال به فکر تزکیه نفس خود باشیم و خودمان را بسازیم و این نکته را باید توجه داشته باشید که این لباس جانبازی که پوشیده‏اند، لباس سربازان امام زمان(عج) است و متوجه اهمیت و مسؤولیت‏خطیری که بر دوش شما است‏باشید. قدر خودتان و قدر یکدیگر را بدانید.» 
    پاسدار شهید محمد رضا رمضانی از: تهران
  • «جبهه صحنه عاشق را و کربلا است، بسیجیان می‏آیند و در خون خود می‏غلتند و صحنه جنگ را رنگین می‏کنند ولی راضیند به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد. بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.» 
    دانش آموز شهید حسین ابراهیم از: تهران
  • «و اما برادران بسیجی که بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشید، مبادا لحظه‏ای ناامیدی و یاس شما را در برگیرد چرا که: 
    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‏ها گر کند خار مغیلان غم مخور 
    دانشجوی شهید جمشید میرزایی از: میانه
  • «ای بسیجیان، شما محبوب ولی الله هستید، شما یاران روح الله هستید. شما کوبنده عدوالله هستید، شما حقیقت جندالله هستید، شما تجلی حزب الله هستید، شما خاصه اولیاء الله هستید، و شما ایستادگان در راه خدایید. برپادارندگان عدالتید و همان‏هایی که خداوند اراده کرده انتقامش را از ستمکاران با دستانتان بگیرد.» 
    پاسدار شهید روح الله شاپور صفری از: تهران
  • «غیور مردان بسیج و شیعیان ایران، یک لحظه به جز اسلام و قرآن فکر نکیند و امام را تنها نگذارید بدانید اگر امام تنها بماند و قلبش بشکند تمام شما جوانان مسؤولید. عزیزان، پاسدار ولایت فقیه باشید تا اسلام احیاء شود تا بهتر ابرقدرتها را سرکوب کنید.» 
    دانش آموز شهید ذبیح الله مرادی از: همدان
  • «خطاب به برادران بسیجی، برادران عزیز شما در حال حاضر دشمنان زیادی دارید و همه دشمنان سعی در کوبیدن شما دارند. شما را به خدا کاری نکنید که بسیج‏بدنام شود. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و برای رضای خدا اسلحه به دست گیرید و مخاصمات را کنار بگذارید و دست در دست هم کاری کنید که این گروه به نهایت رشد خود برسد و ان‏شاءالله بتوانید رضای خداوند را تحصیل کنید.» 
    دانش آموز شهید مهدی محقق امین از : قم
  • «ای برادران بسیج، که در راه تداوم انقلاب اسلامی از جان و مال گذشته‏اید، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‏ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه خدا قدم بردارید و مواظب باشید هرگز دشمنان دین بین شما تفرقه نیندازند.» 
    پاسدار شهید ناصر تاجیک‏فر از: مشهد 


 عابس دیوانه ی امام حسین(ع)بود

عابس بن أبی شبیب شاکری

در صحنه کربلا از جمله یاران باوفای حضرتش که با تمام وجود جانش را فدای سیدالشهداء علیه السّلام کرد عابِس بن أبی شَبیبِ شاکری (رضی الله عنه) بود. عابس یکی از مجذوبان حضرتش بود و عشق به محضر سیدالشهداء علیه السّلام او را تا حد جنون کشاند و او این جنون و دیوانگی را در عمل و سخنش به حضرت أباعبدالله علیه السّلام نشان داد. قبل از اینکه به عشق وافر او نسبت به خاندان  نبوت و رسالت اشاره کنیم، نقل مختصری از تاریخ زندگی او خالی از لطف نمی باشد!

«عابِس» فرزند «أبی شبیب» است. او از اصحاب حدیث و از رؤسای قبیله «بنی شاکر» و از تیره هَمدان بود.قبیله «بنی شاکر» در روزگار صفین شدیداً مورد مدح أمیرالمؤمنین علیه السّلام قرار گرفت. آن حضرت درباره آنها فرمود: «لَو تَمَّت عِدَّتَهُم ألفاً لَعُبِدَ الله حَقَّ عِبادَتِهِ؛ اگر تعداد آنها به هزار می رسید، خداوند آنگونه که سزاوار بود پرستش می شد». او از شیعیان أئمّه أطهار علیهم السّلام، مردی اهل کمال، زهد و ورع بود. بسیار زنده دل و شب زنده دار بود. پاره ای از ویژگی های او را «أبومخنف» در باب کوفه و مسلم، مورد توجه قرار داده و نگاشته است.

حمایت عابس از امام

مسلم بن عقیل بعد از ورود به کوفه، وارد منزل مختار بن أبی عبید گردید، و برای مردم نامه امام حسین علیه السّلام را خواند. در این هنگام عابِس بن أبی شَبیبِ شاکری از جای برخاست و بعد از حمد و ثنای الهی گفت: من از دیگران سخن نمی گویم و نمی دانم در دل های آنها چه می گذرد و از جانب آنها وعده ی فریبنده نمی دهم، به خدا سوگند از چیزی که تصمیم گرفته ام سخن می گویم، به خدا سوگند اگر دعوتم کنید اجابت می کنم و با دشمنانتان خواهم جنگید، و در راه خدا با شمشیرم می جنگم تا به شهادت برسم.

او پس از شهادت شَوذَب بن عبدالله وارد میدان رزم شد و در برابر امام ایستاد. به آن حضرت سلام کرد و اینگونه گفت: «ای أباعبداللهآگاه باش، به خدا سوگند، بر روی زمین خواه نزدیک یا دور،کسی نزد من عزیزتر از شما نیست، و کسی را چون شما دوست ندارماگر قدرت داشته باشم که ظلم را از شما به چیزی عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم، چنین خواهم کرد.سلام بر شما ای أباعبداللهشهادت می دهم که بر هدایت شما و هدایت پدرتان استوار هستم».

عابس دیوانه ی امام حسین بود

« عابِس بن أبی شَبیبِ شاکری» پس از بیان ارادتش به مقام ولایت در حالی که شمشیرش آخته بود و زخمی بزرگ بر پیشانی داشت وارد میدان رزم شد و با فریادی بلند مبارز طلبید.

«ربیع بن تمیم همدانی» می گوید: «همین که به میدان رو می آورد، او را شناختم. من عابس را در غزوات و جنگ ها دیده بودم. او شجاع ترین مردم بود. فریاد زد: ای مردم: «هذا أسد الأسود، هذا ابن أبی شبیب؛ او شیر شیران رزم، پسر شبیب است». سپس گفتم: «مبادا کسی به تنهایی با او درآویزد». پس عابس فریاد می زد: « ألا رَجُل ألا رَجُل؟؛ آیا مرد رزم نیست، مرد رزم نیست؟» هیچ کس به سوی او پای پیش نمی نهاد. در این میان فریاد عمربن سعد بلند شد که او را سنگباران کنند. از هر طرف سنگ به سوی او پرتاب می شد. «عابس» وقتی هجوم ناجوانمردانه دشمن را دید، [کلاهخود] و زره از تن به در کرد و پشت بند را گشود و به دور انداخت.

قال ربیع الحارثی: فوالله لقد رأیته یطرد اکثر من مائتین من الناس وکانت بینی وبینه صداقه، قلت یا عابس أما تحاذر خوض بحر الحرب مکشوف الرأس؟ فقال عابس ما اصاب المحبّ فی طریق حبیبه سهل؛ ربیع می ‌گوید: به خدا سوگند بیش از دویست نفر از آنها را به خاک انداختبین من و عابس رفاقتی بود، به او گفتم: ای عابس آیا حذر نمی‌ کنیبه دریای جنگ فرو می ‌روی در حالی که سر خود را نپوشانده ‌ای [و کلاهخودت را بیرون آورده ‌ای]؟ عابس گفت: هر آنچه که به عاشق و مُحب در راه معشوق و محبوبش اصابت کند آسان است.

 فقیل لَهُ: أجنَنتَ یا عابِس؟ قال: نَعَم حُبُّ الحُسَین أجَنَّنِی!

پس به او گفته شد: ای عابسآیا دیوانه شده ای؟ عابس گفت: آریعشق حسین دیوانه ام کرده است!گوشت و پوست آن مرد دلاور با برخورد سنگ ها آسیب دید، ولی او از مرگ هراسی نداشت. این بود که حمله سختی را آغاز کرد و با نبرد قهرمانانه اش بیش از دویست نفر از آن ذلیلان را به خاک انداخت. سرانجام، طاقتی برای او نمانده بود که به محاصره دشمن درآمد. پس او را به شهادت رسانیدند و سر مبارکش را از بدن جدا ساختند. پس از شهادتش دیدم که بزرگ هر گروه می گفت: «من او را کشته ام» و دیگری می گفت: «من او را به قتل رسانیده ام» هر یک از آن سپاه سنگدل برای فخر و شرف خویش تلاش می کرد تا با کشتن او را به خود، منسوب کند و سر بریده اش را به خود اختصاص دهد. ابن سعد به این نزاع پایان داد و گفت: او را یک نفر نکشته است.

آری، این سر پس از «عبدالله بن عمیر کلبی» و «عمر بن جناده» سومین سری بود که به سوی امام حسین علیه السّلام پرتاب می شد.

«عابس» در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه اینگونه مورد خطاب امام قرار گرفته است:

«السّلامُ عَلی عابِسِ بنِ شبیب الشّاکِرِی؛ سلام بر عابس پسر شاکری».

درسی که می توان گرفت: برهنه شدن عابس در برابر سنگ اندازان سزاوار تأمّل است. برخورد او گویای اوج ایمان، معرفت و یقینش به ساحت قدسی امام و راه مستقیم آن ولی الله الأعظم است. آری، هرگاه عشق به اوج کمال رسد، چنان انسان از خود بی خود می شود که همه چیزش را خالصانه و بی پیرایه بر در دوست می نهد.